اخوان المسلمین در جهان عرب بیش از ۱۰ میلیون نفر عضو دارد
دکتر بشیر موسی نافع پژوهشگر تاریخ نوین و نویسندهی معروف عرب در مقالهای که در روزنامهی القدس العربی منتشرشده با عنوان «چرا همیشه جنگ علیه اخوان المسلمین به شکست میانجامد؟» میگوید: جماعت اخوان المسلمین در سال ۱۹۲۸ میلادی در مصر تأسیس شد و از همان آغاز دههی ۴۰ و حتی تا دههی ۸۰ قرن گذشته […]
دکتر بشیر موسی نافع پژوهشگر تاریخ نوین و نویسندهی معروف عرب در مقالهای که در روزنامهی القدس العربی منتشرشده با عنوان «چرا همیشه جنگ علیه اخوان المسلمین به شکست میانجامد؟» میگوید:
جماعت اخوان المسلمین در سال ۱۹۲۸ میلادی در مصر تأسیس شد و از همان آغاز دههی ۴۰ و حتی تا دههی ۸۰ قرن گذشته در اکثر کشورهای عربی و حتی در میان جوامع عربی و اسلامی در بین مهاجرین به اروپا و آمریکا گسترش و رسوخ پیدا کرد.
همچنین در بین کشورهای اسلامی متعددی مانند مالزی، اندونزی و ترکیه، احزاب و جماعتهایی اسلامی که متأثر از فکر اخوان المسلمین بودند ولی نام این جماعت بر آنها نبود تشکیل شد.
از آنجایی که از همان ابتدای امر، اخوان المسلمین نگرشی سیاسی اصلاحی داشت در پایان دههی ۴۰ در مصر و در دیگر کشورهای عربی با سرکوب مواجه شد تا جایی که در دههی ۵۰ و ۶۰ در مصر و در دههی ۷۰ در عراق و در نیمهی دههی ۸۰ در سوریه با قلع و قمع و سرکوب شدید و حتی کشتار گسترده و بیسابقه ایی مواجه شد.
اخوان المسلمین مصر به طور خاص و خود حرکت به طور عام با حملات گسترده ایی در مصر و خارج از آن مواجه بوده است. این حملات به هدف تحلیل بردن مقررات و قوانین سازمانی و اقتصادی مورد توجه جماعت، از بین بردن ولاء و ارتباط روحی اعضاء با جماعت و بیرون کردن آنها از فضا و فعالیتهای سیاسی چه در نقش یک نیروی مؤثر و یا در نقش یک شریک در تأسیس حکومت، انجام گرفت.
شناخت و تعیین حجم گستردگی و اعضای حرکت اخوان المسلمین در مصر و در جهان عرب کار آسانی نیست؛ اما اگر معیار را بر اساس عضویت در حرکت، هواداران آنها و کسانی که به نوعی از لحاظ فکری و سیاسی به این حرکت منتسب هستند تعیین کنیم- بدون در نظر گرفتن عضویت در گروههای مختلف دیگر- تعداد اعضای جماعت، حدود ۱۰ میلیون نفر در جهان عرب برآورد میشود.
بنابراین نتیجه این برآورد نه تنها نشان میدهد که اخوان المسلمین بزرگترین نیروی سیاسی فعال در جهان عرب است بلکه نشان از آن دارد که این گروه از قدیمیترین و ریشه دارترین گروهها از حیث قدمت و میراث است. در بعضی از کشورهای عربی از جمله مصر، به جز اخوان المسلمین هیچ نیروی سیاسی فعال و تأثیر گذار دیگری که دارای پایگاه مردمی باشد یافت نمیشود.
به همین دلیل با تأکید میشود گفت: جنگ ویرانگر و خانمان براندازی که کشورهای عربی علیه اخوان المسلمین به راه انداختهاند هیچ نتیجهای جز شکست نخواهد داشت. البته ممکن است اندک ضرری آنی متوجه اخوان شود ولی در مقابل ضرر بیشتر متوجه خود کشورهایی میشود که این جنگ را به راه انداختهاند.
البته ناکام ماندن این جنگ، تنها به گستردگی و وسعت گسترهی فعالیت اخوان برنمی گردد بلکه دلایلی عمیقتر و پیچیده تری دارد که ذیلا میآید.
سه مورد از مهمترین این دلایل به شرح زیر است:
۱- اخوان المسلمین جامعه بزرگ اهل سنت را نمایندگی میکند ودر واقع نزدیکترین گروه به آن است. اسم اهل سنت و جماعت بر گروهی از فقهاء و محدثین مانند عبدالله بن مبارک، احمد بن حنبل، یحیی بن معین، ابن راهویه و یحیی المدینی اطلاق میشود که در اواخر قرن دوم و آغاز قرن سوم هجری قمری میزیستهاند. این گروه از علماء به مخالفت با اهل رأی و مخالفت با تأویل آیات صفات در قرآن کریم مشهور بودند. همچنین به مصداقیت صحابه و افضیلت خلفاء راشدین به ترتیبی که خلافت را بر عهده داشتهاند اعتقاد داشته و با گروههایی که از مسیر جماعت مسلمانان منحرف شدهاند مبارزه میکردند.
اما پیشینیان از اهل حدیث هیچگاه با کسانی که در بعضی از نظراتشان با ایشان مخالف بودند- مانند کسانی که بدون رجوع به نص و مناهج متکلمان از اثبات صفات دفاع میکردند یا کسانی که دست به تأویل بعضی از آیات صفات میزدند مانند محاسبی و ابن کلاب و حتی صوفیان غیراز فلاسفه- به صورت ریشهای و تند برخورد نکردند.
این گروه با وجود اینکه بر اولویت نصوص تأکید میکردند اما به قیاس منضبط یا همان اجتهاد عقلی برای استخراج احکام فقهی در رابطه با مسائل مستحدثه نیز معتقد بودند.
با آغاز قرن چهارم و پنجم هجری این دیدگاه، در بین جامعه بزرگ اهل سنت که اکثریت قریب به اتفاق جامعه مسلمانان را نمایندگی میکرد تغییر پیدا کرد. آرام آرام پیروان مذاهب چهارگانه فقهی، پیروان مذاهب کلامی متعدد از جمله سلفیت پیرو مذهب امام احمد گرفته تا اشاعره، ماتریدیه و حتی آنهایی که به نوعی به تفکرات مرجئه، معتزله و شیعه گرایش داشتند نیز به این جمع پیوستند و این خود زمینه اختلافها و نزاعها را در بین امت اسلامی مهیا کرد. اما دیری نپایید که این نزاعها به سود اهل سنت پایان یافت و از اواسط قرن پنجم هجری، اهل سنت با تمام تنوع در گرایشهایی که در درون خود داشت به عنوان گروه اکثریت مسلمانان مطرح شد.
از بین تمام گروههای اسلامی این اخوان المسلمین است که از حیث دارا بودن ویژگیهای فوق الذکر نزدیکترین گروه به جامعه اهل سنت است.
به همین سبب در بین اعضای اخوان المسلمین افرادی با افکار مختلف و متعدد یافت میشوند. بعضی از آنها پایبند به افکار سلفی هستند، حال سلفی حنبلی یا سلفی وهابی یا سلفی اصلاحی باشد. بعضی از آنها قسمتی از افکار معتزله و مرجئه را قبول دارند یا حتی بعضی از آنها اختلافات عقیدتی تقلیدی را قبول ندارند و بعضی از اقوال شیعه در مسائلی خاص را میپذیرند.
بعضی دیگر نیز به یکی از مذاهب فقهی پایبند هستند یا برعکس افرادی هم هستند که به مذاهب فقهی خاصی پایبند نیستند. هستند در این میان افرادی که ایمان دارند قرآن و حدیث مصدر اساسی دین است و باز در مقابل افرادی هم هستند که صحت همهی احادیث را قبول ندارند. بعضی از آنها معتقدند که باید دولتهای جدید را به دولت اسلامی تبدیل کرد و در مقابل افرادی هم میگویند که نباید به دولتها اجازه نمایندگی از طرف دین را داد بلکه این دولتها باید حق آزادی دعوت به اسلام را به افراد جامعه بدهند و به ارزشهای یک جامعهی اسلامی احترام بگذارند.
جماعت اخوان المسلمین بر اساس یک تصور اسلامی امیدبخش شکل گرفت که هدف آن محافظت بر هویت اسلامی و پاسخگویی به نقش دین در نزد عموم مردم بود.
با بزرگتر شدن نقش دولتهای جدید در عرصههای سیاسی و چمبره زدن هر چه بیشتر برآن، گرایش سیاسی اخوان نیز در مصر و در اکثر کشورهای عربی که اخوان حضوری فعال داشت تغییر پیدا کرد. علاوه بر این مسأله، همانطور که اهل سنت نیز معتقد است، اخوان هم اعتقاد دارد که راه رسیدن به خداوند و سعادت و نجات انسانها به گستردگی پیکرهی امت اسلامی، گشایش و وسعت دارد.
۲- علت دوم که تا حدود زیادی به علت اول نیز مرتبط است این است که اخوان مانند حزب التحریر یا گروههای تندرو سلفی جدید بر اساس یک پیش نویس ایدئولوژیک قاطع و غیر قابل تغییر تأسیس نشده است یا تنها علت به وجود آمدن و تأسیس اخوان داشتن یک برنامهی اسلامی امید بخش یا حتی داشتن یک گرایش سیاسی خاص که در واکنش به تسلط حکومتهای جدید بر فضای سیاسی به وجود آمده است، نیست. بلکه علاوه بر اینها پویایی و انعطاف پذیری است که در این جماعت وجود دارد به گونهای که در طول بیشتر از ۸ دهه توانسته است با آمادگی کامل با تغییرات و چالشهای فکری موجود مواجهه و مقابله کند.
در مرحلهی اول از تاریخ اخوان یعنی از دههی ۳۰ تا دههی ۷۰، گرایش سیاسی اخوان بیشتر محافظه کارانه بوده و کمتر به دموکراسی گرایش داشت.
اما از آغاز دههی ۸۰ در مصر و بیشتر کشورهای عربی بحثهایی مبنی بر انتخاب دموکراتیک مطرح شد که نهایتا در اواسط دههی ۹۰ یک سند توافقی چگونگی مشی و کار سیاسی صادر شد این سند و پیمان نامه به تکثرگرایی و تعدد سیاسی، انتقال مسالمت آمیز قدرت و نقش زن در عرصهی سیاست اعتراف میکرد.
از آنجایی که مسأله تطبیق شریعت در چارچوب دولتهای جدید مسألهای است که مورد توجه اخوان بوده اما از آنجایی که طیف وسیع و مختلفی با افکار و عقاید مختلف در حرکتهای انقلابی اخیر در جهان عرب حضور داشتند و با نیم نگاهی به پیچیدگیهای تشکیل حکومت و مسأله توازن جهانی، اخوان دریافت که باید نسبت به این مسأله در مرحلهی بعد از انقلابها نرمشی از خود نشان دهد. هر چند میتوان گفت که اخوان نقش پیکرهی اصلی اسلام سیاسی را بازی میکند اما این حرکت هیچگاه مجال اجرای پروژهی موفقی نداشته است و بلکه دائما با توجه به نیازها و فضای محیط اطراف خود افکارش را تغییر داده و به روز کرده است.
۳- اما علت سوم مربوط به جبههای است که جنگ علیه اخوان را مدیریت و رهبری میکند. این جبهه شامل: گروههای ملی گرای عرب، مجموعهای از تجار و لیبرالهای عرب، بعضی از حکومتهای عربی خصوصا حکومتهای متکی به نفت، و تعدادی از دستگاههای امنیتی، نظامی، قضائی و رسانهای در بعضی از کشورهای عربی میشود.
مشکل اغلب این گروهها این است که اولا: هیچ پایگاه مردمی ندارند و ارتباطشان با عموم مردم ارتباطی کاملا نخبه گرا و نخبه محور است.
ثانیا: این گروه از دیدگاه عموم مردم متهم به فساد و چپاول اموال کشور و پایمال کردن حقوق مردم هستند.
ثالثا: این گروه در طول قرنهای گذشته بر حکومت و قدرت تسلط داشتهاند و نتیجه این سیطره و تسلط چیزی جز بدبختی و فلاکت نبوده است و در نتیجه مردم قبول نمیکنند که این گروه به حکومت داری خود ادامه دهند. رابعا: اغلب مردم در ولاء این گروه نسبت به اسلام و احترام گذاشتن به ارزشها و سنتهای آن شک دارند.
در جنگ بر علیه اخوان، دستگاههای دولتی، بهترین وکارآزمودهترین نیروها و بهترین جوانان کشور را روانه زندانها کردهاند. گروههای لیبرالی و لائیک با تمام قوا به اسلام و ارزشهای آن میتازند و شکاف وجدایی بین مردم و رژیمهای سنتی حاکم بر کشورها را روز به روز بیشتر میکنند.
به اختصار باید گفت این جبهه مشروعیت کافی برای ورود به جنگ علیه این جماعت ندارد. جماعتی که در حد اعلای اخلاق قرار دارد، هم از جهت مبارزاتی که برای استقلال و آزادی داشته و هم از جهت مشی اصلاحگرایانه وهم از جهت نفوذی که در بین مردم داشته و خدمات زیادی که برای آنها انجام داده است.
البته همهی اینها به این معنی نیست که این جنگ تأثیری بر اخوان نخواهد گذاشت بلکه طبیعتا تأثیر خواهد داشت.
وقتی دهها هزار نفر از گروههای اسلام سیاسی – حتی اگر به وسعت جماعت اخوان المسلمین باشد- در زندان هستند، و هزاران نفر دیگر پناهنده و آواره شدهاند، وقتی صدها مؤسسه خیریه و مدارس محلی مصادره میشود، وقتی نخبگان و اساتید معروف دانشگاهها از پست خود اخراج میشوند، وقتی هزاران نفر شغل خود را از دست میدهند، وقتی که این جماعت با وجود فعالیت در فضای آزاد و طبق قانون کشورهای غربی در تنگنا قرار میگیرد، وقتی که احزاب منتسب به اخوان در کشورهای دیگر خود را در مواجهه با ملیاردها دلار بدست آمده از نفت میبیینند که قصد توطئه بر ضد آنها را دارد، باید گفت این جماعت ناگزیر و بدون شک تحت تأثیر قرار خواهد گرفت اما اثری که این جنگ بر دولتها و رژیمهای آغاز کننده این جنگ خواهد گذاشت به مراتب خیلی بیشتر و عمیقتر از اثری است که بر اخوان خواهد گذاشت.
عمیقتر شدن شکاف و فاصله بین مردم، از بین رفتن امنیت و آرامش، تحلیل رفتن روحیه توسعه و پیشرفت و از بین رفتن بیش از پیش پایههای مشروعیت، از جمله نتایج و عواقب مخرب این جنگ خانمان برانداز خواهد بود.
نوشته: دکتر بشیر موسى نافع
ترجمه: ابوصهیب
لینک منبع عربی: اسلامیون
دیدگاهتان را بنویسید