به یاد تو می نویسم استاد مهربان
*به یاد تو مینویسم، استاد مهربان!* ✍علی سابکزئی_نیکشهر آشنایی من با حضرت استاد، مولانا حبیبالله رحمهالله، به سال ۱۳۹۳ بر میگردد. زمانی که در شعبۀ حفظ مشغول یادسپاریِ کتابالله بودم. مولانا از اساتید برجسته و توانمند دارالقرآن بودند. با خندهٔ پُرمهرشان نهتنها طلاب، بلکه همه را شیفته و شیدای خود کرده بودند. ایشان […]
*به یاد تو مینویسم، استاد مهربان!*
✍علی سابکزئی_نیکشهر
آشنایی من با حضرت استاد، مولانا حبیبالله رحمهالله، به سال ۱۳۹۳ بر میگردد. زمانی که در شعبۀ حفظ مشغول یادسپاریِ کتابالله بودم.
مولانا از اساتید برجسته و توانمند دارالقرآن بودند. با خندهٔ پُرمهرشان نهتنها طلاب، بلکه همه را شیفته و شیدای خود کرده بودند. ایشان آنقدر با طلاب مهربان بودند که گاهی وقتها بهخاطر آرامش روحی و روانیِ طلاب هم با مدیریت مدرسه رایزنی میکردند.
ایشان دلسوزی به تمام معنا بودند. در جلسات تمرین سخنرانی و سرود طلاب دارالقرآن، زحمات زیادی میکشیدند. به یاد دارم که اجرای تمام افرادی که پشتتریبون میرفتند را مورد بررسی قرار میدادند.
روزی در تمرین سخنرانیام واژهٔ «منکِر و منکَر» را اشتباه بهکار بردم، از این نکته نیز غافل نبودند و آن را به من یادآوری کرند.
پدرِ همهٔ مجموعه دارالقران، جناب مولانا اسحاق سپاهی، اعتماد و باور کامل به حضرت استاد داشتند.
هیچوقت از هیچ تلاشی در مورد مسئولیتها و ماموریتهایش دریغ نمیورزیدند.
همواره با مدیریت در سفرهای مختلف همراه میشدند.
توجه خاصی به برنامههای فرهنگی و فکری داشتند.
باری من را به اتاق کامپیوتر فرا خواندند و یک جلد از کتاب «گلدستهٔ چلچله» را با امضا و خط خودشان به من هدیه دادند و گفتند: علیجان، ما از تو راضی هستیم، خدا هم از تو راضی باشد. در سفری که به روستایمان «آبگاه» داشتند، وقتی دیدند من اذان داده و پیشنمازِ جماعت شدم، بسیار ابراز خوشحالی کردند و خدا را شکر کردند که شاگردانشان برای مردم سودمند هستند.
در روزهای شدّت بیماری هم از جوابدادن تلفن و پیامها اعراض نمیکردند، بلکه با نهایت شوق و احترام، مخاطب را پذیرا میشدند.
این شخصیت عزیز و روحانی، امام جماعت مسجد محمدرسوللله خیابان عدالت سراوان بودند. گاهی که به سفر میرفتند، امامت مسجد را بر عهدهٔ من میگذاشتند و بسیار توصیه میکردند که سروقت اذان بدهم و نماز را اقامه کنم.
بهراستی استاد مرحوم، وقتشناس، مسئولیتپذیر و تلاشگر بودند؛ داشتن پشتکار، صدقه دادن و لبخند زدن از مهمترین ویژگیهای استاد بود.
بیتردید خبر در گذشت ناگهانی استاد، چون صاعقهای بر سرم فرود آمد و تمام خاطرات دوران شاگردی در محضرشان را پیش چشمانم تداعی کرد.
این ضایعهٔ بزرگ را خدمت خانوادهٔ آن مرحوم، مدیریت محترم دارالقرآن، همکاران مولانا، طلاب و شاگردان مدرسه، تسلیت عرض میکنم و از خداوند منان تقاضا دارم که حضرت استاد را با انبیا و صالحان محشور بفرماید، و به ما و تمام اساتید و طلاب دارالقرآن و خانوادهاش صبر عنایت کند.
دیدگاهتان را بنویسید