آخرین اخبار

ام المومنین حفصه بنت عمر رضی الله عنهما

ام المومنین حفصه بنت عمر رضی الله عنهما حفصه زمانی به دنیا آمد که قریش بنای کعبه را بازسازی می کردند. این واقعه پنج سال قبل از بعثت پیامبر بود. آن زمانی که پیامبر با رأی درست و بصیرت فوق العاده و درایت خاص خود، اختلاف و نزاع میان قریش بر سر قرار دادن «حجر […]

اشتراک گذاری
۱۰ اردیبهشت ۱۳۹۳
95011 بازدید
کد مطلب : 2202

ام المومنین حفصه بنت عمر رضی الله عنهما

حفصه زمانی به دنیا آمد که قریش بنای کعبه را بازسازی می کردند. این واقعه پنج سال قبل از بعثت پیامبر بود. آن زمانی که پیامبر با رأی درست و بصیرت فوق العاده و درایت خاص خود، اختلاف و نزاع میان قریش بر سر قرار دادن «حجر الأسود» در جایش، را خاتمه داد.
حفصه علم و ادبیات را دوست می داشت، و نوشتن را از «شفاء» دختر عبدالله، آن زن قریشی و عدوی یاد گرفت. و پیوسته به دنبال علم بود تا این که یکی از زنان فصیح در میان قریش شد.

همانا اسلام آوردن عمر مایه فتح و پیروزی اسلام بود . وقتی که خورشید اسلام بر سرزمین جزیره العرب طلوع کرد و عمر همچنان بر شرک بود، پیامبر آرزو می کرد که عمر اسلام آورد تا شوکت و اقتداری علیه مشرکان باشد و آنان را بترساند. پیامبر می فرمود: «اللهم أعز الإسلام بأحب هذین الرجلین إلیک: بأبی جهل بن هشام، أو بعمر بن الخطاب، قال: وکان أحبهما إلیه عمر»: «خدایا! اسلام را با محبوب ترین این دو مرد در نظرت عزت ده: با ابوجهل بن هشام، یا با عمر بن خطاب. راوی گوید: محبوب ترین آن دو مرد در نزد خداوند عمر بن خطاب بود». یعنی عمر بن خطاب اسلام آورد و خداوند به وسیله او اسلام را عزت و اقتدار داد.
اسلام آوردن عمر سبب بزرگی برای ظهور و قدرت و توان اسلام بود. چون عمر در توان و قدرت و شجاعت برجسته بود، و به خاطر خدا از ملامت هیچ ملامت کننده ای نمی ترسید.
عبدالله بن مسعود می گوید: همانا اسلام آوردن عمر، مایه فتح و پیروزی اسلام بود، و هجرتش مایه نصرت و پیروزی اسلام بود، و خلافتش مایه رحمت بود. ما کنار کعبه نماز نمی خواندیم تا این که عمر اسلام آورد. پس وقتی که عمر اسلام آورد، با قریش پیکار و مبارزه کرد تا این که کنار کعبه نماز خواند و ما هم همراهش نماز خواندیم.
این چنین اسلام وارد این خانه مبارک شد تا پناهگاهی محکم شود که از اسلام و مسلمانان پشتیبانی و حمایت کند.
این چنین، خانواده مبارکِ عمر در سایه این دین عظیم و در کنار این پیامبر گرامی زندگی کرد، تا از سرچشمه پاک سیراب شوند و از سنت و سیرت و اخلاق و عبادت و سلوک و مهر و محبت پیامبرص یاد بگیرند.

وقتی حفصه به سن بلوغ رسید، یکی از پیشگامان و سابقین به سوی اسلام، به نام «خُنیس بن حذافه» برادر «عبدالله بن حذافه» به خواستگاری او آمد. پس خُنیس با حفصه ازدواج کرد. و حفصه همراه او در خوشبختی زیاد در سایه ایمان و اطاعت زندگی کرد.
خُنیس قبل از آن که پیامبرص داخل خانه ارقم بن ابوالأرقم شود، اسلام آورد و اسلام آوردنش به دست ابوبکر صدیق – رضی الله عنه – بود.

اذیت و آزار مشرکان به اصحاب پیامبر شدت یافت، پس پیامبرص به صحاب و یارانش اشاره کرد که به سرزمین حبشه هجرت کنند. خُنیس هم از جمله افرادی بود که به حبشه هجرت کرد و سپس به مکه بازگشت. وقتی که دید اذیت و آزار و شکنجه مشرکان روز به روز زیاد می شود، همسرش حفصه را با خود برداشت و به یثرب (مدینه منوره) هجرت کردند پس از آن که پیامبر به اصحاب و یارانش اجازه داد که به مدینه هجرت کنند. آن جا این دو زوج در کنار انصار زندگی کردند و خوشبختی و سعادت شان با هجرت پیامبر ص به مدینه ـ شهری که با آمدن پیامبرص هر چیزی در دور و بر آن نورانی شد ـ زیاد شد.

در غزوه بدر که خداوند در آن، نصرت و عزت و پیروزی برای مسلمانان تقدیر کرده بود، خُنیس از قهرمانان این جنگ بود. او از اعماق قلبش شهادت را آرزو می کرد. وقتی که در آن غزوه شرکت کرد، زخم های زیادی در بدنش ایجاد شد اما با وجود آن هم چنان مبارزه می کرد تا کلام و دین خداوند، غالب، و آیین کافران مغلوب باشد. پس از پایان یافتن غزوه بدر خُنیس مجروح به مدینه بازگشت.
این صحابی جلیل القدر وفات یافت؛ کسی که جان خود را در راه خداوند باخت و به بزرگ ترین فضیلت و افتخار دست یافت؛ پیامبر بر او نماز جنازه خواند و او را در قبرستان بقیع کنار قبر صحابی جلیل القدر عثمان بن مظعون به خاک سپرد.
این چنین فراق و دوری دردناک آمد. و این چنین حفصه که هنوز جوان بود، بیوه شد. و برای مرگ شوهرش بسیار اندوهگین شد تا جایی که نزدیک بود قلبش پاره شود؛ اما او در اوج سعادت و خوشبختی بود، چون شوهرش مرگ کریمانه ای داشت و زخم هایش که همه اش به خاطر خدا بود، برایش گواهی می دهند.
عمر برای دختر جوانش که در سن هیجده سالگی بیوه شد، متأسف و ناراحت شد. این مسأله عمر را دردمند می کرد که بیوه گی، جوانی حفصه را می رباید و زندگی اش را می مکد. و هر وقت داخل خانه اش می شد و دخترش را اندوهگین می دید، احساس درد و ناراحتی می کرد. پس از تفکر طولانی صلاح دید که شوهری را برایش انتخاب کند تا در کنارش آرام گیرد.
پدرش او را به ابوبکر پیشنهاد کرد اما ابوبکر جوابی به او نداد. او را به عثمان پیشنهاد کرد، عثمان گفت: در نظر دارم این روزها ازدواج نکنم. پس عمر از آن دو دلخور شد و دلش شکست، و شکایت حالش را نزد پیامبر برد، پیامبر فرمود: «یتزوج حفصه من هو خیر من عثمان؛ ویتزوج عثمان من هی خیر من حفصه»: «کسی بهتر از عثمان با حفصه ازدواج می کند و عثمان با کسی بهتر از حفصه ازدواج می کند». سپس پیامبر از حفصه خواستگاری کرد و عمر، حفصه را به ازدواج او درآورد.
و رسول الله ص دخترش، ام کلثوم را پس از وفات خواهرش رقیه به ازدواج عثمان درآورد.
وقتی که عمر، حفصه را به ازدواج پیامبرص درآورد، ابوبکر او را دید و عذرخواهی کرد و گفت: از من دلخور نشو، چون رسول الله ص از حفصه یاد کرده بود و درست نبود که من رازش را افشا کنم و اگر پیامبرص او را رها می کرد، قطعاً با او ازدواج می کردم.
رسول الله ص سال سوم هجری، قبل از جنگ اُحد با حفصه ازدواج کرد، و چهارصد درهم را به عنوان مهریه به او داد. و این ازدواج، بزرگ ترین اکرام و افتخار و منت و احسان برای حفصه و پدرش بود.

حفصه جایگاه والایی را در قلب پیامبر اشغال کرد، بلکه جایگاه او میان همسران پیامبرص هم والا بود.
تا جایی که مادرمان عایشه درباره اش می گفت: او کسی بود که از میان همسران پیامبرص، در جایگاه و منزلت رقیب من بود.
البته زندگی همسران پاک پیامبرص خالی از برخی احساسات و عواطف بشری نبود؛ احساسات و عواطفی که حسادت یا هم چشمی و امثال آنها را به دنبال دارد، از این رو پیامبر امور زندگی اش را با تربیت ربانی در خانه اش همراه همسرانش و همراه یاران و امتش سامان می داد و همگی را به سوی طریق صحیح هدایت می کرد.

با یک مثال، مطلب روشن می شود این موضع گیری است که برای ما روشن می سازد چگونه حسادت گاهی اوقات میان همسران پیامبر ظاهر می شد . و چگونه پیامبرص آن امور را با حکمت و تفکر و اندیشه و مهر و محبت سامان می داد.
در صحیح بخاری و صحیح مسلم از روایت عایشه آمده که وی گوید: رسول الله ص نزد زینب بنت جحش عسل می خورد و کنار او می ماند. من و حفصه با هم همدستی کردیم که پیامبرص نزد هر کدام از ما بیاید، به او بگوید گیاه مغافیر خورده ای؟ من بوی گیاه مغافیر را از تو احساس می کنم. پیامبرص فرمود: «لا ولکنی کنت أشرب عسلاً عند زینب بنت جحش فلن أعود وقد حلفت لا تخبری بذلک أحداً».
«نه، ولی نزد زینب بنت جحش عسل خورده ام، اما از این به بعد دیگر این کار را نمی کنم و تو را سوگند می دهم که این خبر را به کسی نگویی».
حفصه همراه با پیامبر زیباترین روزهای عمرش را گذراند. هر روز علم و فقه و طاعتش برای خداوند زیاد می شد. چرا زیاد نشود در حالی که او از منبع و سرچشمه زلال علم نبوی سیراب می شد؟
حفصه با همسران پیامبر برای به دست آوردن خشنودی اش مسابقه می داد. او از هیچ تلاشی جهت خوشبخت کردن و مسرور کردن پیامبر دریغ نمی کرد. و هر لحظه از عمرش که سپری می شد در حالی که در کنار پیامبرص بود، بیشتر و بیشتر به خداوند نزدیک می شد. او از پیامبر هر طاعت و عبادتی که او را به خداوند نزدیک کند، یاد گرفته بود.
زندگی زناشویی که باعث می شود خوشبختی به روی خانه بال بگشاید، این چنین است.

در روزی از روزها پیامبر حفصه را طلاق داد، و دل حفصه شکست و تمام دنیا در برابر چشمانش تار شد و او باور نمی کرد که شوهر و محبوب و پیامبرش ص او را طلاق داده است . ناگهان جبرئیل؛ فرمانی را از خداوند متعال که هفت طبقه آسمان را می شکافت، نازل کرد تا پیامبر را امر کند به این که به سوی حفصه رجوع کند و باری دیگر حفصه را نزد خود برگرداند.
در حدیثی آمده که پیامبر حفصه را یک طلاق داد، سپس بنا به دستور جبرئیل؛ به او، حفصه را برگرداند، و جبرئیل گفت: «إنها صوّامه، قوّامه، وهی زوجتک فی الجنه»: «او بسیار روزه دار و شب زنده دار، و همسر تو در بهشت است».
این عجب فضیلت و افتخاری است که تمام فضایل و مناقب در برابر آن از روی خجالت و شرمساری می گریزند. این، قدر و منزلت مادرمان حفصه نزد خداست.

مادرمان حفصه به علم و فقه و تقوا معروف بود. و این صفات، جایگاه کریمانه ای به او نزد رسول الله داده بود. و همان جایگاه در عصر خلافت راشده به ویژه در زمان خلافت پدرش، عمر همچنان محفوظ بود. و بسیار پیش می آمد که عمر به آراء و نظرات فقهی حفصه تکیه می کرد؛ از آن جمله سئوال عمر از حفصه بود که: حداکثر مدتی که زن می تواند دوری شوهرش را تحمل کند، چه قدر است؟ حفصه گفت: شش یا چهارماه است.
ام المؤمنین حفصه در زمینه حدیث نبوی و عبادت مرجع بسیاری از صحابه بود. برادرش عبدالله بن عمر کسی که در همه چیز از رسول الله ص پیروی می کرد، آنچه را که حفصه در خانه رسول الله دیده بود، از او دریافت می کرد. علاوه بر آن، ابوبکر صدیق – رضی الله عنه – ام المؤمنین حفصه را از میان همسران پیامبرص انتخاب کرده بود تا حافظ قرآنی باشد که ابوبکر آن را جمع آوری نموده بود. شاید انتخاب حفصه برای این کار از جانب ابوبکر به خاطر آن صفاتی باشد که در وجود حفصه جمع شده بود؛ صفاتی از قبیل تقوا، علم و دانش و روزه داری. البته ناگفته نماند که حفصه در عصر خود قرائت خیلی خوبی داشت. مردان کمی بودند که در قرائت و کتابت معروف شده باشند، پس در میان زنان وضعیت چگونه باید باشد؟ ام المؤمنین حفصه، شاگرد نجیب نبوی بود که بسیاری از احکام نبوی را به مردم رساند.

حفصه همچنان نمونه ای از همسر باوفا و صادقی بود که از هیچ تلاشی جهت خوشبخت کردن شوهرش دریغ نمی کرد.
خوشبختی مدام بر روی این خانه مبارک خیمه زده بود تا این که آن روز آمد که تمام هستی تار شد وقتی که پیامبر وفات یافت. قلب حفصه به خاطر وفات پیامبرص کسی که شوهر و محبوب و پیامبرش بود، پر از غم و اندوه شد.
حفصهه پس از وفات پیامبر در عصر خود، هم چنان عبادتگذار برای خداوند بود تا جایی که دور و نزدیک همه به فضل و برتری اش در نماز و عبادت گواهی می دادند.

وقتی که عمر فاروق – رضی الله عنه – خلافت مسلمانان را عهده دار شد، حفصه هیچ تغییری نکرد بلکه هم چنان در زهد و پارسایی و بینوایی زندگی می کرد؛ روز به روز به خاطر کثرت روزه و شب زنده داری به خداوند متعال نزدیک می شد، چون او به یقین می دانست که سلطنت پدرش به او هیچ نفعی نمی رساند و تنها عمل صالح و نیک به او نفع می رساند؛ عملی که حفصه با آن در پیشگاه خداوند حاضر می شود.
حفصه همچنان مجد و افتخارات و زهد و پارسایی و تقوا و عدالت و فتوحات پدرش را مشاهده می کرد تا این که آن روز فرا رسید که عمر با ضربات جنایتکارانه از شمشیر ابولؤلؤ مجوسی به قتل رسید. و عمر فاروق در لحظات آخر عمر پر از بذل و بخشش و ایثار و فداکاری اش بر بستر مرگ خوابید. دخترش حفصه بر او داخل شد و یک ساعت به خاطر مرگش گریه کرد. سپس بیرون رفت در حالی که پدرش را به خدا می سپرد.

مادرمان حفصه امانت قرآن را بر دوش هایش حمل کرد. او کسی بود که ابوبکر وی را انتخاب کرد تا قرآنی را که زید بن ثابت جمع آوری کرد، نگهداری کند.
و آن مصحف هایی که قرآن در آن جمع آوری شد، تا عهد خلافت عثمان همچنان نزد حفصه بود تا این که عثمان آنها را در یک مصحف جمع آوری کرد.

ابوبکر – رضی الله عنه – سپاهی را به فرماندهی خالد بن ولید همراه جمع کثیری از صحابه جهت پیکار با «مسیلمه کذاب» تدارک دید. مسلمانان با وی به شدت جنگیدند تا این که خداوند او را خوار کرد و کشته شد. در ضمن آن جنگ، تعداد زیادی از حاملان و حافظان قرآن به قتل رسیدند. عده ای می گویند: این افراد هفتصد نفر بودند و بعضی دیگر می گویند، بیشتر از هفتصد نفر بودند. این جنگ در مکانی به نام یمامه بود. از این جا اندیشه جمع آوری قرآن پیش از آن که باقی حافظان کشته شوند، به ذهن ابوبکر رسید.

آن صحیفه ها نزد ابوبکر تا زمان وفاتش بود، سپس نزد عمر در طول حیاتش بود، و سپس نزد حفصه دختر عمر بود.
در زمان عثمان، کسی را نزد حفصه فرستاد که آن صحیفه ها را از او بگیرد تا قرآن را در یک مصحف جمع آوری کند.
عثمان صحیفه های قبلی را به حفصه برگرداند. و از آن مصحفی که جمع آوری کرده بودند، به هر یک از نواحی فرستاد، و دستور داد که هر آن چه از قرآن در غیر از این مصحف باشد، سوزانده شود.

در سال چهل و یک هجری، ام المؤمنین حفصه احساس نزدیک شدن دیدار با خدا و دوستان خدا کرد. هنوز چند روزی از ماه شعبان همان سال نگذشته بود که به رفیق اعلی پیوست.
خبر در سراسر شهر پخش گردید که پاسدار قرآن همسر پیامبرص وفات یافت. و صحابه کرام در پیشاپیش آنان ابوهریره و ابوسعید خدری برای تشییع جنازه وی آمدند.
والی مدینه در آن موقع مروان بن حکم بر او نماز جنازه خواند. و در قبرستان بقیع به خاک سپرده شد. برادرش عبدالله، و برادرزاده هایش، عاصم و سالم و عبدالله و حمزه بر سر قبرش آمدند. حفصه هنگام وفات شصت و سه سال سن داشت. و راجع به مال و صدقه دادن بخشی از آن به برادرش عبدالله وصیت کرد.
این چنین مادرمان حفصه پس از حیاتی طولانی و پر از عبادت و بذل و بخشش و ایثار و فداکاری رحلت یافت … مادرمان رحلت یافت، حفصه رحلت یافت تا به شوهر و محبوب و پیامبرش محمد ص در بهشت رحمان ملحق شود. آری، او کسی است که جبرئیل؛ درباره اش به پیامبرص گفت: «إنها صوّامه قوّامه وهی زوجتک فی الجنه»: «او بسیار روزه دار و شب زنده دار، و همسر تو در بهشت است».
خداوند از او راضی باد و او را راضی و خشنود گرداند و او را در همراهی پیامبر در بهشت و جای رحمتش قرار دهد.

………………………………………..
برگرفته از کتاب صحابیات حول الرسول تألیف: محمود المصری أبو عمار

About Author

یک پاسخ به “ام المومنین حفصه بنت عمر رضی الله عنهما”

  1. ابراهیم گفت:

    سلام

    خداوند ریشه منافقین رو از بین ببره

    آخه خود شما یه کم فکر کن : عمر که تا ۴۰ سالگی کافر مشرک حضرت محمد (ص) بوده پس چطور میشه که میاد و خودشو خلیفه مسلمین و پیامبر(ص) جا میزنه ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

    بخدا قسم ظلم کنندگان به علی (ع) و غاصبین حق حضرت مخلد در آتش هستند انشاالله شما از نجات یافته گان باشین.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

* Copy This Password *

* Type Or Paste Password Here *