ختم نبوّت
ختم نبوت مایه عزت و رحمت برای بشریت اعلام ختم نبوت از جانب پروردگار حکیم، اشارتی بود به اینکه دیگر بشریت به سن رشد و تکامل رسیده و از دایره تنگ و محدودی که قرنهای متوالی بنابر عوامل تاریخی و طبیعی در آن به سر برده، خارج شده است. آری، اعلام ختم نبوت اشارتی بود […]
ختم نبوت مایه عزت و رحمت برای بشریت اعلام ختم نبوت از جانب پروردگار حکیم، اشارتی بود به اینکه دیگر بشریت به سن رشد و تکامل رسیده و از دایره تنگ و محدودی که قرنهای متوالی بنابر عوامل تاریخی و طبیعی در آن به سر برده، خارج شده است. آری، اعلام ختم نبوت اشارتی بود به این امر که اکنون بشریت آمادگی آن را دارد که به مرحله جدیدی از علم و تمدن و شناخت و وحدت و همبستگی پا گذاشته و به تسخیر کائنات همت گمارد و بر تقسیمات جغرافیایی و موانع طبیعی و اختلافات سیاسی چیره شود و به جای منحصر شدن به یک خاندان و قبیله و ملت و منطقه، برای کل جهان و برای بشریت و هدایت عمومی و دانشهای مشترک، اندیشه و فعالیت نماید. شواهد و تجارب بر این امر دلالت میکردند که اکنون سعادت بشر در این است که زندگی خویش را بر اساس وحی الهی و عقیده و شریعت محمّدی تنظیم کند و به همه اصول و قواعدی که از طریق آخرین پیامبر خدا به وی رسیده است، مقید باشد و در پرتو قرآن مجید که مُهیمن و مؤیّد کتابهای گذشته است، ادامه حیات داده و به جلو حرکت کند و در بستر زندگی بر نیروهای طبیعی و ابزار علم و عقل مؤمن و قلب سلیم و تلاش هدفمند، اعتماد و اتکا نماید. عامل مهمی که در ادوار گذشته سبب بدبختی و تیرهروزی بشریت میگشت این بود که باطل با حق آمیخته میشد. مدعیان دروغین نبوت و پیامبری، به کثرت ظهور مینمودند و مردم را به ایمان آوردن به خود فرامیخواندند. در نتیجه این فراخوانهای فریبنده و دروغین، مردمان به دو گروه مؤمن و کافر تقسیم میشدند و بسیاری از استعدادها و نیروهای جوامع و مردم در زمینه تشخیص حق و باطل صرف میشد. شایان ذکر است که هلاکت و نابودی خیلی از ملتها به علت کفر و عدم ایمان به انبیا بوده است، زیرا مقام نبوت مانند یک مقام و منزلت سیاسی و دنیوی نیست. مقابله و مبارزه با یک رهبر سیاسی و انکار دعوت وی خشم الهی را به دنبال ندارد، اما انکار نبوت چنین نیست. نبوت و پیامبری حجت الهی بر امتی است که پیامبر در میان آنان مبعوث شده است. نبوت جداکننده حق از باطل است. کسانی که مطالعات قرآنی دارند و با داستانهای پیامبران آشنا هستند، میدانند که هلاکت و تباهی امتهای پیشین تنها به دلیل کفر و فساد و عقاید و اعمال و اخلاق نبوده است، امتهای پیشین زمانی هلاک و نابود شدند که پیامبر مبعوث شده را تکذیب کردند و او را مورد استهزا و تمسخر قرار دادند و بر او اهانت روا داشتند. قرآن مجید وقایع اذیت و آزار و اهانت و تکذیب امتهای گذشته را نسبت به پیامبران الهی به تفصیل بیان کرده است. آیات زیادی در این خصوص وجود دارد که در اینجا به ذکر چند آیه اکتفا میکنیم: ـ Tوَهَمَّتْ کُلُّ أُمَّهٍ بِرَسُولِهِمْ لِیَأْخُذُوهُ وَجَادَلُوا بِالْبَاطِلِ لِیُدْحِضُوا بِهِ الْحَقَّ فَأَخَذْتُهُمْ فَکَیْفَ کَانَ عِقَابِS؛ و هر گروهى آهنگ پیامبر خود کرد تا او را بگیرند. و [با پیامبرانشان] با شبهههاى ناراست مجادله کردند تا با آن حقّ را از بین ببرند، در نتیجه آنان را گرفتار ساختم. پس [بنگر] کیفر من چگونه بود.(غافر:۵) ـ Tثُمَّ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا تَتْرَى کُلَّ مَا جَاءَ أُمَّهً رَسُولُهَا کَذَّبُوهُ فَأَتْبَعْنَا بَعْضَهُمْ بَعْضًا وَجَعَلْنَاهُمْ أَحَادِیثَ فَبُعْدًا لِقَوْمٍ لَا یُؤْمِنُونَS؛ سپس رسولانمان را پیاپی فرستادیم. هرگاه پیامبری به نزد امتش میآمد، او را دروغگو میانگاشتند، پس برخی از آنان (امّتها) را در پى برخى دیگر درآوردیم [و هلاک کردیم] و آنان را افسانه ساختیم. آری، نفرین بر گروهی که ایمان نمیآورند.(المؤمنون:۴۴) «قَالَ رَبِّ انْصُرْنِی بِمَا کَذَّبُونِ قَالَ عَمَّا قَلِیلٍ لَیُصْبِحُنَّ نَادِمِینَ فَأَخَذَتْهُمُ الصَّیْحَهُ بِالْحَقِّ فَجَعَلْنَاهُمْ غُثَاءً فَبُعْدًا لِلْقَوْمِ الظَّالِمِینَ»؛ گفت: پروردگارا، در قبال آنکه مرا دروغگو انگاشتند، یاریام کن. گفت: پس از اندک زمانی پشیمان میشوند. و به [حسب وعده] راستین بانگ مرگبار آنان را فرو گرفت و آنان را [مانند] خاشاک [درهم شکسته] گردانیدیم، نفرین بر گروه ستمکاران.(المؤمنون:۳۹ـ۴۱) Tوَلَقَدِ اسْتُهْزِئَ بِرُسُلٍ مِنْ قَبْلِکَ فَحَاقَ بِالَّذِینَ سَخِرُوا مِنْهُمْ مَا کَانُوا بِهِ یَسْتَهْزِئُونَS؛ و بهراستى فرستادگانی پیش از تو مورد ریشخند قرار گرفتهاند، پس [سزاى] آنچه ریشخندش میکردند بر سر ریشخند- کنندگانشان فرود آمد.(الانعام:۱۰) Tوَلَقَدِ اسْتُهْزِئَ بِرُسُلٍ مِنْ قَبْلِکَ فَأَمْلَیْتُ لِلَّذِینَ کَفَرُوا ثُمَّ أَخَذْتُهُمْ فَکَیْفَ کَانَ عِقَابِS؛ و بهراستى پیش از تو رسولانی به ریشخند گرفته شدند، پس به کافران مهلت دادم، آن گاه آنان را گرفتار ساختم. [بنگر] کیفرم چگونه بود؟(الرعد:۳۲) Tإِنْ کُلٌّ إِلَّا کَذَّبَ الرُّسُلَ فَحَقَّ عِقَابِS؛ هیچ یک [از آنان] نبود مگر آنکه رسولان را دروغگو انگاشت، پس کیفر من محقّق شد.(ص:۱۴) Tوَمَا أَهْلَکْنَا مِنْ قَرْیَهٍ إِلَّا لَهَا مُنْذِرُونَS؛ و [اهل] هیچ شهرى را نابود نکردیم مگر آنکه هشداردهندگانی داشت.(الشعراء:۲۰۸) ختم نبوت سبب شد تا بسیاری از استعدادها و نیروهای انسانی از هدر رفتن محفوظ شود، زیرا اگر سلسله نبوت ادامه میداشت و ارتباط زمین با آسمان برای نزول وحی جدیدی برقرار میبود و بعد از هر مدتی شخصی مدعی نبوت میشد و ادعا میکرد که الله با او سخن میگوید و بهسوی او وحی میفرستد و او مأموریت دارد که رسالتش را تبلیغ نماید و اگر کسی به او ایمان نیاورد کافر است و باید با قاطعیت با وی بجنگد و برای هیچکس استثنایی وجود ندارد، آنگاه این شخص بخشی از مردمان را از پیکره بزرگ و گسترده امت جدا میکرد و از آن امتی کوچک میساخت. این امکان نیز وجود داشت که هر از گاهی در نقاط متعدد این جهان گسترده این قبیل ماجراها تکرار شود و مهمترین دغدغه مردمان این باشد که چگونه با مدعیان جدید نبوت رفتار کنند. و در این میان عدهای به دلیل مشکلات روانی، و عدهای به انگیزه کسب مقام و ثروت، و برخی بهخاطر مأموریتی از جانب صاحبان قدرت، و برخی نیز به دلیل تلبیسات شیطان [که احیاناً برای برخی از عبادتگزاران کم ظرفیت و کم علم پیش میآید] ادعای نبوت و پیامبری میکردند؛ و البته عقل و تجربه نیز امکان وقوع چنین ادعاهایی را بعید نمیدانند، زیرا در تاریخ ادیان گذشته از اینگونه موارد بسیار پیش آمده است، حتی در تاریخ امت اسلامی نیز مواردی از این قبیل بهوقوع پیوسته است. مشکل کثرت مدعیان نبوت در گذشته و خطرات آن بر سلامت عقیده و وحدت دین از مطالعه عهد عتیق/ تورات بهوضوح معلوم میشود که بسیاری از افراد بلندپرواز و جاهپرست و علاقهمند به پیشوایی دینی، ادعا کردهاند که آنان با جهان غیب ارتباط مستقیم دارند؛ و حجت و دلیل آنان فقط خوابهای راست و دروغی بوده که میگفتهاند آنها را دیدهاند. این نوع ادعاها در جامعه یهودی فتنههای بزرگی برپا کرده بود، طوریکه در صحیفههای نازل شده بر انبیای بنیاسرائیل در این خصوص هشدار داده شده است. در اینجا به چند اقتباس از عهد قدیم/ تورات اکتفا میکنیم: ۱٫ خداوند میفرماید: «آگاه باشید من مخالف کسانی هستم که بهوسیله خوابهای دروغین ادعای نبوت میکنند. کسانی که خوابهای دروغین را تعریف میکنند و با دروغها و گزافهگوییهایشان بندگانم را گمراه میکنند، نه من آنها را فرستادهام و نه به آنها دستوری دادهام، اینها به بندگانم هیچ فایدهای نمیرسانند.»(ارمیاء، ۳۲:۲۳) ۲٫ «پس شما به [سخنان و ادعاهای اینگونه] پیامبران و غیبگویان و خواببینندگان و فالگیران و جادوگران گوش مکنید، اینها کسانیاند که به شما میگویند: پادشاه بابل را خدمت مکنید، اینان به دروغ ادعای نبوت میکنند تا شما را از سرزمینتان اخراج کنند، و آنها میخواهند تا من شما را طرد کنم تا نابود شوید.»(ارمیاء، ۲۷: ۹ـ ۱۰) ۳٫ «برای من ثابت شد که الله او را نفرستاده است او بر خلاف من پیشگویی کرده بود، طوبیا و سنبلط او را به خدمت گرفته بودند، تا من بترسم و دچار اشتباه شوم و به آنها خبر بدی از من برسد تا به عیبجویی من بپردازند.»(نحیما، ۶: ۱۲ـ ۱۳) ۴٫ «کلام پروردگار بر من نازل شد، که ای فرزند آدم بر انبیای بنیاسرائیل نبوت کن و به آنان که از جانب خود پیامبر شدهاند بگو: سخن پروردگار را گوش کنید، پروردگار بزرگ چنین گفته است: افسوس بر انبیای نادان، آنان که از روح خود پیروی میکنند و هیچ چیز ندیدهاند.»(خرقیال، ۱۳: ۲ـ۳) «بر روی زمین وقائع شگفتانگیز و هولناکی پیش آمده است، پیامبران دروغینی ظهور کردهاند، کاهنان تحت فرمان آنان هستند، و بندگان این وضع را پذیرفتهاند!! و شما در آخر چه کار میکنید.»(ارمیاء، ۵: ۳۰ـ۳۱) «پروردگار لشکریان و معبود اسرائیل چنین گفته است: این پیامبرانی که در میان شما هستند، و نیز این غیبگویان شما را فریب ندهند. و از خوابهایتان که مدعی آن هستید پیروی مکنید چرا که این پیامبران دروغین به نام من به دروغ ادعای پیامبری میکنند، من که اینها را نفرستادهام.»(ارمیاء، ۲۹: ۸ـ۹) از منابع تاریخی یهود چنین برمیآید که سلسله مدعیان دروغین نبوت تا زمان تدوین صحیفههای عهد عتیق ادامه داشته است و این قبیل مدعیان اغلب در محیطهایی ظهور میکردند که یهود در آنجا مورد ظلم و اهانت قرار گرفته بودند، و ازآنجاکه یهودیان مظلوم منتظر نجاتدهندهای بودند که آنها را از دست دشمنان رهایی بخشد و عزت ازدسترفتهشان را به آنان بازگرداند، ازاینرو عدهای فرصتطلب و خدانترس و نامعتقد، فرصت را مغتنم شمرده برای اهداف شخصی یا اغراض سیاسی اعای نبوت میکردند و به پیشگوییها و وعدههای فریبنده متوسل میشدند و روشن است که انسانهای ناامید و کسانی که از اوضاع تاریک به ستوه آمده بودند، این قبیل مژدهها و وعدهها را باور میکردند و از آن متأثر میشدند. اینگونه مدعیان دروغین، طرفداران و پیروانی پیدا کردند، و در عقاید و باورها اختلاف پدید آمد و بدعتها گسترش یافت و فرقههای جدیدی ظهور کرد که بر اثر آن محافظان و پاسداران تعالیم واقعی یهود نگران شدند. آلبرت اِم. تامسن (Albert M. Tyamson) که عضو آکادمی تاریخ یهود آمریکا و بریتانیا است در دایرهالمعارف دین و اخلاق چنین میگوید: «در تاریخ یهود افراد زیادی ادعا کردهاند که مسیح موعوداند. این ادعاها اغلب به دورانی مربوط است که یهودیان از آزادی محروم شده بودند و این وضعیت تا مدتهای زیادی ادامه داشت. این قبیل مدعیان به یهودیانی که در شرایط بسیار سخت بهسر میبردند، مژده و امید میدادند که آنها دوباره به وطن اصلیشان که نیاکانشان از آنجا تبعید شدهاند، باز خواهند گشت. اغلب این مدعیان در مکانها و زمانهایی عرض اندام میکردند که در آنجا ظلم و ستم بر یهود به اوج خود رسیده بود و انتظار میرفت که شورشی علیه اوضاع ناگوار برپا شود. این قبیل حرکتها عموماً رنگ سیاسی داشت و در دورانهای اخیر این رنگ سیاسی بیشتر شده بود و این حرکتها هر چند دم از دینداری میزدند ولی عموماً مروج بدعتها بودند و بدینوسیله دامنه نفوذ و قدرت خود را گسترش میدادند. ازاینرو به تعالیم اصلی یهود سخت ضربه زدند و فرقههایی را پدید آوردند که برخی از آنها در نهایت به مسیحیت یا اسلام پیوستند.»(دایرهالمعارف الأدیان و الأخلاق: ۸/ ۵۸۸) سلسله ادعای نبوت بنابر انگیزههای شخصی، قومی، اقتصادی و سیاسی تا بعد از حضرت مسیح ادامه داشت. در این خصوص به اقتباسهای زیر که از «عهد جدید» گرفته شدهاند و بر کثرت ادعا و آسیبهای آن دلالت دارند توجه کنید: ۱٫ «در همان روز چند تن از اورشلیم به انطاکیه آمدند یکی از آنان که نامش «آغابوس» بود برخاست و چنین اظهار کرد که دلالت روح این است که گرسنگی بزرگی در پیش است که همه جهان را فرا خواهد گرفت و آن هم در دوران کلوویس قیصر پیش خواهد آمد.» (اعمال الرسل۱۱: ۲۷ـ ۲۸) ۲٫ «وقتی ما آنجا روزهای زیادی مقیم بودیم از میان یهودیان پیامبری برخاست که اسمش آغانوس بود. او نزد ما آمد و کمربند پولس را برداشت و دست و پایش را با آن بست و گفت: روحالقدس چنین گفته است، کسی که کمربند از آن اوست، یهود در اورشلیم او را چنین خواهند بست و او را به ملتهای دیگر تحویل خواهند داد.»(اعمال الرسل۲۱: ۱۰ـ۱۱) ۳٫ «از پیامبران دروغین بپرهیزید، از آنانی که نزد شما در پوستین میش ظهور میکنند، ولی از درون گرگهایی درندهاند.»(انجیل متی۷: ۱۵) ۴٫ «البته من آنچه را که باید انجام دهم، انجام میدهم تا اینکه به فرصتطلبان فرصت ندهم تا آنها به آنچه افتخار میکنند مانند ما شوند؛ زیرا افرادی مانند آنها پیامبرانی دروغین و حیلهگر هستند؛ اینان شکلهای خود را مانند رسولان مسیح تغییر میدهند.»(نامه دوم بولس به اهل کورنثوس۱۱: ۱۲ـ ۱۳) ۵٫ «ای عالمان، هر روحی را تأیید مکنید، بلکه ارواح را بیازمایید، آیا آنها از جانب الله هستند یا خیر؟ چرا که خیلی از پیامبران دروغین در جهان ظهور میکنند.»(نامه اول یوحنا ۱:۴) ۶٫ «قبلاً در این شهر مردی به نام «سیمول» بود او از سحر کار میگرفت و مردم سامره را شگفتزده میکرد و میگفت: این یک چیز عظیم است، مردمان از کوچک تا بزرگ از وی پیروی میکردند و میگفتند: این یک نیروی بزرگ الهی است.»(اعمال الرسل۱۰:۸) ۷٫ «وقتی از جزیره عبور کردند و به بافوس رسیدند، مرد جادوگر و پیامبر دروغین یهودیای را دیدند که اسمش باریشوع بود.»(اعمالالرسل۱۳: ۶) ۸٫ «عیسی پاسخ داد و به آنان گفت: بنگرید کسی شما را گمراه نکند چرا که بسیاری به نام من میآیند و هر یکی میگوید: من مسیح هستم! اینان خیلیها را گمراه خواهند کرد.»(انجیل متی۲۴: ۴ـ۵) ۹٫ «آیا از درخت خاربن، انگور میچینند و آیا از خارشتر، انجیر برداشت میکنند.»(انجیل متی۷: ۶) اما درباره ظهور مدعیان دروغین نبوت در عهد حضرت مسیح، و کسانی که ادعا داشتند مستقیماً از هدایت ربانی بهره میبرند، به گواهی و اعتراف یکی از نویسندگان مسیحی که در این زمینه تخصص دارد اکتفا میکنیم. از این اعتراف معلوم میشود که دانشمندان مسیحی به دلیل کثرت مدعیان نبوت چقدر درباره سلامتی عقیده و وحدت دین و آرامش در زندگی احساس نگرانی میکردند. ادوین ناکس میچل (Edwin Knox Mitchell) که استاد تاریخ کلیسای یونانی رومی و کلیسای شرقی در مؤسسه ادیان در دانشگاه هارتفورد (Hart ford) است، در مقالهای که برای دایرهالمعارف دین و اخلاق نوشته است، میگوید: «ظهور این قبیل مدعیان دروغین که مدعی حکمت ماوراءالعقل (Superior Wisdon) بودند، اضطراب و بیاعتمادی به وجود آورد و رهبران کلیسا و اسقفها را بر آن داشت که نسبت به خطرهایی که آینده کلیسا را تهدید میکرد بیندیشند. البته آنان نتوانستند راهحل مفید و مؤثری پیدا کنند که بهوسیله آن جلوی این مدعیان دروغین را بگیرند که معتقدند الله با آنان سخن میگوید و رازهای پوشیده را برایشان هویدا میسازد. بههرحال هیچگونه معیاری وجود نداشت که بهوسیله آن معنویت و صدق مدعیان مورد سنجش قرار گیرد، درحالیکه وجود چنین معیاری برای مصلحت کلیسا خیلی لازم بود. بایستی کلیسا چنین معیاری کشف و اقامه میکرد تا بتواند بهوسیله آن اصول و مبادی مذهب را حفظ نماید و زندگی را از الحاد و کجروی نجات دهد و با آرامش و سلامتی به حیات خویش ادامه دهد.» در نوشتههای هرمو پاستر (Hermo Paster) که به نام «ماند» (Mand) معروفند و نیز تألیفات ایگناتیوس (Ignatius) درباره پیامبران دروغین و دجالها مطالب زیادی وجود دارد. از مطالعه کتاب تعلیمات “دیداکه” (The Didache) چنین برمیآید که جریان کهانت و غیبگویی از آزادی فوقالعادهای برخوردار بوده و در سوریه و مصر فعالیت گسترده داشت و کلیسا با آن شدیداً مخالف بود، البته زندگیاش دیگر به آخر رسیده بود. چون اعتماد بر آن رو به کاهش بود و باید با همان سرنوشتی دچار میشد که عموماً مدعیان حکمت مأورایی و اشخاص افراطی با آن دچار میشوند. پیروان عرفان مسیحی گنوستیک (Cnostics) و مرقیون (Marcion)، پیامبران و کلیساهای مستقلی داشتند که مخصوص خودشان بود. گاهی تشخیص آنها از دیگران خیلی سخت بود. نهضت مونتانیسم (Montanism) نیز از مشوقان ادعای نبوت نوین بود. سرانجام کلیسا به این نتیجه رسید که حالت دفاعی به خود بگیرد و برای حفظ و صیانت میراث حواریون اقدام نماید. اینجا بود که کاهنگری و غیبگویی را غدغن و ممنوع اعلام کردند. بدین طریق جریانهای گزافهگو، ارائه معجزات و ادعای شفای امراض تا حدودی رنگ باخت و تضعیف شد و در آخر قرن دوم میلادی مسئولین کلیسا بر اوضاع چیره شدند و بر صاحبان کهانت و غیبگویی مسلط گردیدند.(ر.ک مقاله: النبوه والتنبوء (فی الدور المسیحی) دائره المعارف الأدیان والاخلاق.) ختم نبوت نتیجه قطعی دین کامل ختم نبوت در واقع مقتضای طبیعی اسلام است. این دین که حضرت محمد صلّیاللهعلیهوسلّم آن را عرضه کرد، در زمینه عقاید و قوانین اخلاق و اجتماع کامل، و دارای اصول و قواعدی است که میتوان بر اساس آن در هر زمان و مکان جامعهای فاضله و تمدنی استوار بنیانگذاری کرد. بهراستی که بشر بهوسیله این دین میتواند به اوج پیشرفت و تکامل رسیده و بدون هیچگونه موانعی اهدافش را تحقق بخشد و به خوبیهای دنیا و آخرت نایل شود و بیآنکه در زمینه وضع قوانین احساس مشکل نماید یا از کاروان زندگی عقب بیفتد، خواستههای فطریاش را برآورده کند. وضعیت شریعت اسلامی طوری است که انسان در راستای سیر بهسوی کمال، تشخیص میدهد که بهراستی شریعت اسلامی پیشتر از هر زمان، نمونهای شگفتانگیز از کمال حکمت و قدرت الهی است. کسی که درباره جهان میاندیشد و سنتهای الهی را در این جهان پهناور و در تاریخ گذشته و حال ملتها بررسی و دنبال میکند، درمییابد که نزد پروردگار عالمیان هیچگونه اسراف و کمبودی وجود نداشته و ندارد. هر چیزی نزد او خیلی دقیق محاسبه شده است. اوست که اشیا را با تناسب میآفریند. اگر ما احیاناً چیزی را زاید یا ناقص ببینیم این از کوتاهی فکر و کمبود علم خود ماست. و شایان ذکر است که در عالم تکلیف و تشریع، در مقایسه با عالم تکوین و طبیعت، بیشتر به دقت و باریکبینی نیاز است؛ زیرا تکلیف و تشریع هدف است اما جهان تکوین و طبیعت وسیله. حتی اگر هیچگونه دلیل نقلی برای ختم نبوت حضرت محمد صلّیاللهعلیهوسلّم وجود نداشت باز هم ما به حکم عقل تشخیص میدادیم که آزمایش بشریت با یک نبوت جدید بعد از نبوت محمدی، قطعاً چیزی غیر ضروری و مترادف تضییع نیرو و سبب مشقت امت و بر خلاف سنن جاری خداوند متعال است. صلاحیت رجالسازی دین اسلام و طراوت و تازگی آن اکنون هیچکس از افراد امت یا عموم انسانها در هیچ زمانی نمیتواند عذر بیاورد که امکان دستیابی به مراتب اعلای یقین، و بلندای قرب و مقبولیت، و إخبات و إنابت و تزکیه نفس و پیراستگی اخلاق برایش مهیّا و میسّر نبوده است. البته عدم دستیابی را میتوان معلول ضعف اراده و همّت و دنبالروی هوای نفسانی یا عدم آگاهی از کتاب و سنت دانست چراکه این دین درهرحال سرشار از سرزندگی و نیرو و تازگی، و ضامن سعادت دنیوی و اخروی است طوریکه اگر انسان با اخلاص و جدیّت به آن عمل کند میتواند به مقامی از قرب و سربلندی و کمال برسد که بهجز نبوت هیچ مقامی برتر از آن نیست. امروزه برای حصول تکامل ایمانی و عملی دو منبع حیاتبخش در اختیار ماست؛ یکی قرآن مجید، کتاب معجز و جاویدان پروردگار عالم، که سرشار از حیات و نیرو است، کتابی که کهنگی نمیپذیرد و شگفتیهایش پایانی ندارد؛ و دیگری نماز که سرچشمه نیرو و نشاط است و این همان عبادتی است که در برقراری ارتباط با الله و قرب به او و طی نمودن منازل ولایت و محبت در میان تمام اعمال بیمانند است. بهوسیله همین دو عمل (تلاوت قرآن و نماز) در هر زمان افراد مخلص و با همت این امت به درجاتی از ایمان و یقین در علم و معرفت، ربانیت و معنویت، قرب و ولایت میرسیدند که ذکاوت اذکیا و قیاس حکما به آنجا نمیرسید و تعداد چنین افرادی بیشمار است. این دو منبع فیاض همواره به افراد امت طوری حیات، طراوت، نشاط، معنویت و معرفت بخشیدهاند که بهوسیله آنها امت اسلامی نیازی به نبوت جدید پیدا نکرده است و در هر دوری از ادوار زندگیاش و در هر مقطعی از تاریخ با الله مرتبط بوده و با قرآن و نماز قلب و روحش را تقویت کرده است و برای هدایت و راهنمایی جهان معاصر سعی و تلاش نموده است. خداوند متعال در همین خصوص به امت اسلامی چنین میفرماید: Tوَجَاهِدُوا فِی اللهِ حَقَّ جِهَادِهِ هُوَ اجْتَبَاکُمْ وَمَا جَعَلَ عَلَیْکُمْ فِی الدِّینِ مِنْ حَرَجٍ مِلَّهَ أَبِیکُمْ إِبْرَاهِیمَ هُوَ سَمَّاکُمُ المُسْلِمِینَ مِنْ قَبْلُ وَفِی هَذَا لِیَکُونَ الرَّسُولُ شَهِیدًا عَلَیْکُمْ وَتَکُونُوا شُهَدَاءَ عَلَى النَّاسِ فَأَقِیمُوا الصَّلَاهَ وَآتُوا الزَّکَاهَ وَاعْتَصِمُوا بِاللهِ هُوَ مَوْلَاکُمْ فَنِعْمَ المَوْلَى وَنِعْمَ النَّصِیرُS؛ و در [راه] خدا چنان که سزاوار جهاد کردن [در راه] اوست، جهاد کنید. او شما را برگزیده است و در دین براى شما هیچ محظورى قرار نداده است. آیین نیایتان، ابراهیم را [براى شما تشریع کرده است] او شما را پیش از این و در این [قرآن نیز] مسلمان نام نهاده تا رسول [او] بر شما گواه باشد و [شما نیز] بر مردم گواه باشید. پس نماز را بر پاى دارید و زکات بپردازید و به خداوند پناه برید. او مولاى شماست نیک مولى و نیک مددکارى است.(الحج:۷۸) (اقتباس از الأرکان الأربعه اثر نگارنده) شایان ذکر است که در درون این دین چنان نیروی پنهان و شگفتانگیزی وجود دارد که هر چه بر خلاف دین باشد و از جاده حق منحرف سازد، انسان را به مقابله با آن وادار میسازد. و هر چیزی که به بشریت ضرر برساند و خوبیها را در معرض خطر قرار دهد، دین اسلام پیروان خود را در مقابل آن تحریک کرده و آنان را علیه بدی و باطل و داعیان فتنه و فساد به شورش و جنگ فرامیخواند. آری، همین نیروی درونی اسلام بوده که معیار حق را قائم داشته و نظام اخلاق را برقرار کرده است و مردان حق را در مقابل پادشاهان ستمگر به گفتن کلمه حق جرأت بخشیده تا جهت دفاع از حق، از جان خود مایه گذارند و از منافع و لذتهای مادی چشم بپوشند و با بدعات و خرافات و فتنهها و گمراهیها مبارزه نمایند و از جان و مال خود هزینه نمایند و شکنجهها و زیانها را متحمل شوند. قرآن کریم همان کتاب مقدسی است که مسلمانان را مرتباً به برقراری عدل و گواهی حق توصیه میکند، گرچه اجرای عدالت و گواهی حق به ضرر خودشان یا والدین و خویشاوندانشان منجر شود. قرآن مجید از تعاون و همکاری با گناه و تجاوزگری برحذر میدارد و به مسلمانان توصیه میکند که همواره در راه الله به جهاد بپردازند و از سرزنش سرزنشکنندگان باکی نداشته باشند. امر به معروف کنند و از منکر بازدارند. با دوستان الهی دوست بوده و با دوستان شیطان پیکار نمایند. دین خود را هیچگاه با دنیا معامله نکنند و دنیا را بر آخرت ترجیح ندهند. احادیث صحیح و صریح نبوی نیز به امر بالمعروف و نهی عن المنکر و جهاد با دست و زبان و دل تأکید میکنند و مسلمانان را از بیاعتنایی نسبت به امر به معروف و نهی از منکر و همراهی و همکاری با دشمنان حق و تحریفکنندگان و مبتدعان برحذر میدارند. و این قبیل احادیث بهقدری زیادند که به حد تواتر رسیدهاند. قرآن مجید این کتاب جاویدان پروردگار در هر نقطهای از جهان و در هر مقطعی از تاریخ مردانی را پرورش داده که پرچم جهاد و اجتهاد را برافراشته و نهضتهای دعوت و اصلاح را رهبری کردهاند و بدون ترس از عواقب و نتایج وارد معرکه حق و باطل شدهاند. Tفَمِنْهُمْ مَنْ قَضَى نَحْبَهُ وَمِنْهُمْ مَنْ یَنْتَظِرُ وَمَا بَدَّلُوا تَبْدِیلًاS؛ کسى از آنان هست که قرارش را به انجام رسانده است و از آنان کسى هست که چشم به راه است و به هیچ وجه تبدیلى [در پیمان خود] نیاوردهاند.(احزاب:۲۳) آنحضرت صلّیاللهعلیهوسلّم مژده داده است که الله بزرگ و برتر در هر قرنی کسی را بلند میکند که ارتباط این امت را با دین تقویت و تجدید مینماید و روح جدیدی در امت میدمد: «إن الله یبعث لهذه الأمه علی رأس کل مائه سنه من یجدّد لها دینها.»(رواه ابوداود) قرآن مجید همان کتابی است که مسلمانان را همیشه از فرو رفتن در منجلاب فساد و گمراهی و جاهلیت و افراط مصون میدارد و روح جدیدی در زندگیها میدمد و شعلههای ایمان و غیرت دینی را در همتهای ضعیف و دلهای پژمرده فروزان میگرداند. بههمپیوستگی تاریخ اصلاح و تجدید در اسلام و رمز پیوستگی آن این از حقایق انکارناپذیر است که تاریخ اصلاح و تجدید در اسلام بههمپیوسته بوده و کوششهای اصلاحی همواره تداوم داشته است. هیچ دورهای نگذشته که در آن دوره اصلاحگرانی وجود نداشته باشند. این گونه نشده که تاریکی تمام جهان اسلام را فراگیرد و حقیقت اسلام و حقایق دینی به طور کامل از نظرها پوشیده بماند و کسی نباشد که فریاد حقخواهی و مبارزه با فساد سر دهد. بلکه واقعیت این است که هرگاه فتنهای رخ داده و اسلام از سوی دشمنی مورد تهاجم قرار گرفته و یا توطئهای برای تحریف یا منحرف کردن آن از مسیر اصلی صورت گرفته است، به طور حتم شخصیتهای توانا و نیرومندی به میدان آمده و با فتنهها و توطئهها مبارزه کرده و آنها را از صحنه بیرون راندهاند. تا جایی که امروز نام و نشانی از بسیاری از جنبشهای انحرافی که در زمان خود بسیار نیرومند بودند، باقی نمانده است. شاید از برخی فقط نامی در تاریخ باقی مانده باشد اما عموماً کسی از هویت دقیق آنها آگاه نیست. چند نفر را میشناسید که از حقیقت فرقههایی همچون قدریه، جهمیه، معتزله و نظریه وحدهالوجود و دین الهی اکبرشاه آگاهی دارند؟ حال آنکه این فرقهها در زمان خود از مذاهب بزرگ و گرایشهای نیرومند در سرزمینهای اسلامی بوده و از حمایت حکومتهای مقتدری برخوردار بودهاند؛ اما به برکت کوششهای اصلاحی مصلحان و مجددان مخلصی از صفحه گیتی برچیده شدند، و امروز فقط در کتابهای علم کلام و تاریخ ادیان از آنها یاد میشود. اثرات زیانبار عقیده استمرار نبوت یا انتظار منجی این یک واقعیت انکارناپذیر است که پیوستگی تاریخ جهاد و احیای دین و فداکاریها و مبارزات در راستای حفظ ارزشهای دینی، و بازسازیهای معیارهای حق و مقاومت در مقابل ستمگران و دفاع از ستمدیدگان به این برمیگردد که امت محمدی و بهویژه علمای آن همیشه خود را مسئول دانسته و متعهد بودهاند که در زمینه احقاق حق و برقراری معیارهای عدالت و امر به معروف و نهی از منکر و دعوت بهسوی دین خالص فعالیت مستمر نمایند. آری، امت اسلامی در این خصوص هیچ توقفی نکرده و منتظر این نبوده که پیامبر جدیدی ظهور کند یا با یک نیروی غیبی مرتبط شده و کسب تکلیف نماید یا اینکه در انتظار چیزی بهسر برد که بالاتر از عقل و فهم عموم مردم است و صرفاً از روی تقلید و تقدیس به آن معتقد شود. اما آن دسته از گروهها و فرقههایی ـ اعم از اسلامی یا غیر اسلامی ـ که چنین اعتقاداتی داشتهاند آنها خود را در خصوص مبارزه با باطل و نیروهای شر و فساد و اقامه حق و عدالت مسئول و مکلف ندانستهاند و تا قرنها در عالم خیال و آرزو میزیستهاند و در برابر اوضاع نابسامان جامعه تسلیم شده و نشستن در کنج عافیت را ترجیح دادهاند. اینجاست که میبینیم در تاریخ این گروهها، حرکتهای اصلاحی و تجدیدی خیلی ضعیف شده و صداهای امر به معروف و نهی از منکر به خاموشی گراییده است. کسانی که تاریخ این گروهها را بررسی میکنند دچار شگفتی میشوند که چگونه در تاریخ این گروهها حرکتهای نیرومندی دیده نمیشود و بهراستی که این قضیهای اتفاقی نیست و سببش هم این بوده است که این قبیل گروهها و فرقهها بیش از حد به وجود شخصیت پیچیده، رمزآلود و مقدسی اعتقاد و اعتماد دارند که در یک زمان مناسب ظهور خواهد کرد درحالیکه حامل علوم و اسرار و امانت باطنی بوده و با آفریدگار جهان و صاحب رسالت ارتباط ویژهای خواهد داشت و با ظهورش جهانیان را شگفتزده خواهد کرد و اوضاع را کاملاً تغییر خواهد داد. در این شکی نیست که قضیه ظهور پیامبر و یا پیامبران جدید، و بهطور کلی عقیده استمرار نبوت و نزول وحی و همکلامی با پروردگار و مسائلی مانند آن، که برخی از مدعیان نبوت پایه ادعای رسالت و پیامبری خویش را بر آن نهاده و بر صدق ادعای خویش به آن استدلال کردهاند، قضیه بسیار حساس و مخاطرهآمیزی است و تأثیرات منفی شدیدی بر عقل و دل مردم دارد. چنین اعتقادی، اعتماد امت را به صلاحیت دین و شریعت و جاودانگی رسالت آن تضعیف، و باور عدم نیاز به نبوت جدید و تعالیم آسمانی جدید را دچار خدشه میکند. از سوی دیگر، مانع بزرگی در مسیر اعتمادبهنفس و اتکا به تواناییها و استعدادها و توان رویارویی و مبارزه با مسائل و مشکلات ایجاد میکند؛ چه آن را احساس بکنند یا نکنند. گذشته از آن، چنین باوری سبب میشود که این امت بازیچه مدعیان دروغین، دجّالان، تردستان و شعبدهبازان قرار گیرد و فریب هوش و زیرکی آنان را بخورد و بسیاری از فرصتها و تواناییهایش هدر برود.
- منبع: مجله ندای اسلام
- علامه سید ابوالحسن حسنی ندوی
- ترجمه محمدقاسم بنیکمال(قاسمی)
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام دوستان عزیز ، همان طور که میدانید حجاب یکی از مسائل دین مبین اسلام است و به پُست محاسبه ی نفس در سایت سنت آنلاین سر بزنید ، چون بعضی از پیام ها در مورد حجاب در آنجا نوشتم و امیدوارم مطالعه کنید و بیاییم با توکل بر خالق همگی مان الله جل جلاله پیگیر باشیم و دوستان عزیز این پیامی که اینجا در سایت مدرسه ی اهل سنت دار القرآن سراوان فرستادم را امیدوارم دریافت کنید و اگر پیامم را دریافت کردید پس به صورت عمومی در سایت نشان ندهید ، چون شاید به صلاح نباشه و همان طور که به دوستان عزیز در سایت سنت آنلاین گفتم که پاسخ پیامم را بدهید و در وبلاگم به صورت عمومی نشان نمیدهم و نشان هم نداده ام و امیدوارم از طرف شما دوستان عزیز نیز پاسخ پیامم به وبلاگم بفرستید یعنی میخوام بفهمم پیامم بدستتون رسیده یا نه ؟
http://www.sunnatonline.com/%D9%85%D8%AD%D8%A7%D8%B3%D8%A8%D9%87%E2%80%8C%D9%8A-%D9%86%D9%81%D8%B3.html