آخرین اخبار

زمینه های ازدواجِ پسران و دخترانت را آسان بساز

قبل از اینکه به سن بیست سالگی برسد جوانان زیادی به خواستگاریش می آمدند ولی هر بار پدرش به آنها جواب رد میداد. روزها، ماه ها و سالها “بدین منوال” سپری شد، اما رفت و آمد خواستگاران قطع نشد و در هربار پدر به آنها جواب رد میداد تا اینکه دختر به سن چهل سالگی […]

اشتراک گذاری
۰۱ اسفند ۱۳۹۲
48545 بازدید
کد مطلب : 1299

قبل از اینکه به سن بیست سالگی برسد جوانان زیادی به خواستگاریش می آمدند ولی هر بار پدرش به آنها جواب رد میداد. روزها، ماه ها و سالها “بدین منوال” سپری شد، اما رفت و آمد خواستگاران قطع نشد و در هربار پدر به آنها جواب رد میداد تا اینکه دختر به سن چهل سالگی رسید!! در یکی از روزها دختریکه عمرش از چهل سالگی گذشته و هنوز هم ازدواج نکرده است، مریض شد و در حالت بیهوشی به شفاخانه منتقل شد، چون به هوش آمد و پدرش را دید در حالت درد، و نا رضایتی به عملکرد پدرش گفت: پدرم! از کودکی تو را دوست دارم، فضل و منزلتت، برخود را فراموش نمی کنم و تا زنده ام به تو نیکی مینمایم ولی این را نیز از تو پنهان نمی کنم که احساساتم را نسبت به خود تغییر داده ای، تو بودی که مرا از شوهریکه در یک خانۀ مستقل زندگی نماییم، محروم نمودی، تو بودی که مرا از عطوفت مادری محروم نمودی، زیرا آرزوی داشتنِ اولاد و شرف مادر بودن را داشتم، تو بودی که مرا از احساس آرامش و انس در مملکتی که هر دختر جوان خواب آنرا می بیند، محروم نمودی، قسم به الله ای پدرم! اگر ترس پروردگارم نمی بود در پیشگاه وی از تو شکایت میکردم.

پس از آن دختر بسیار زیاد گریست، پدر ویرا در حالت گریان به آغوش گرفت و مکرراً میگفت: ببخش مرا دخترم ببخش مرا دخترم ببخش مرا دخترم . . . من در فکر و تدبیرم به اشتباه رفتم چون علاقه داشتم تا تو را به ازدواج مرد ثروتمندی بدهم که زندگی خوبی را برایت تأمین کند، پس مرا ببخش “که در پلان خود به اشتباه رفتم”.

پدری را در شب عروسی دخترش به چشمان خود دیده و به گوشهایم از وی شنیدم که عروسی دخترش را لغو و دخترش را از ازدواج با کسیکه یکدیگر را دوست داشتند، منع نمود؛ چون داماد به خریداری برخی خواسته های مکمّلۀ عروس که در شب عروسی بدون اطلاع قبلی،از وی خواسته بود، جواب مثبت نداده بود.

بسیاری پدران، پسران و دختران خود را به زعم اینکه در صدد سعادت آنها هستند، با تدبیر سوء شان به هلاکت می اندازند و گاهی هم پسر و دختر جوان نیز خود را به هلاکت می اندازند. خواهری برایم حکایت کرد که همسر برادرش “که امروز زندگی شوهرش را تیره ساخته” شوهرش را در شب عروسی تا آنکه برای این شبِ شان موتر”همر” را تهیه نکند، از نزدیک شدن به خود منع کرد و از سوار شدن بر موتر مرسیدس خود داری کرد، داماد دو ساعت در پی بر آورده شدنِ تقاضای وی بود، این کار طبیعتاً سبب بروز مشقت و زحمت خانوادۀ طرفین و مهمانان گردید!!
ازدواج نشانۀ از نشانه های الله متعال، عفت و شادمانی “زن و شوهر”، آرامش، محبت و آمیزش “آندو”، سنت پیامبران علیهم السلام و وصیت خاتم الانبیاء علیه السلام است، صحیح بخاری و مسلم از عبدالله بن مسعود رضی الله عنه روایت میکنند که پیامبرعلیه السلام فرمودند: ” یَا مَعْشَرَ الشَّبَابِ مَنِ اسْتَطَاعَ مِنْکُمُ الْبَاءَهَ فَلْیَتَزَوَّجْ ، وَمَنْ لَمْ یَسْتَطِعْ فَعَلَیْهِ بِالصَّوْمِ فَإِنَّهُ لَهُ وِجَاءٌ”. صحیح البخاری، کتاب بدء الوحی، ج: ۷، ص: ۳٫ و صحیح المسلم، باب استحباب النکاح لمن …، ج: ۴، ص: ۱۲۸٫
(ای گروه جوانان! از شما کسیکه توانایی ازدواج را دارد پس باید ازدواج کند، و کسیکه توانایی آنرا ندارد روزه بگیرد زیرا روزه برای وی به مثابه سپراست “که از عمل حرام بازش میدارد”).

ازدواج نعمتی از نعمات الله متعال و نشانۀ از نشانه های آن ذات بوده و نیازی از نیازهای زندگی میباشد که بوسیلۀ آن مصالح دین و دنیا را متحقق می سازد، همچنان ازدواج وسیلۀ از وسایل ارتباط بین مردم بوده که بوسیلۀ آن رابطۀ خویشاوندی و آرامش و محبت بین زن و شوهر متحقق میشود، طوریکه الله متعال فرموده اند: ” وَمِنْ آیَاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَکُم مِّنْ أَنفُسِکُمْ أَزْوَاجًا لِّتَسْکُنُوا إِلَیْهَا وَجَعَلَ بَیْنَکُم مَّوَدَّهً وَرَحْمَهً إِنَّ فِی ذَلِکَ لَآیَاتٍ لِّقَوْمٍ یَتَفَکَّرُونَ”. سوره الروم: ۲۱
(و از نشانه‏هاى او اینکه از [نوع] خودتان همسرانى براى شما آفرید تا بدانها آرام گیرید و میانتان دوستى و رحمت نهاد آرى در این [نعمت] براى مردمى که مى‏اندیشند قطعا نشانه‏هایى است).

ازدواج غریزۀ فطری و ارتباط محکم زندگانیست که ذریعۀ آن الله جل جلاله نسل بشری را در مجال زندگی نگهداشته، عفت و پاکی زن و شوهر را متحقق ساخته و برای آن، نظام روشنی را وضع نموده تا سعادت زوجین را تحقق بخشد و همینگونه برای هرکدام آنها حقوق”ویژۀ” داده است. ازین جهت است که شرع بزرگ ما “مردم را” به ازدواج تشویق نموده و میفرماید: ” وَأَنکِحُوا الْأَیَامَى مِنکُمْ وَالصَّالِحِینَ مِنْ عِبَادِکُمْ وَإِمَائِکُمْ إِن یَکُونُوا فُقَرَاء یُغْنِهِمُ اللَّهُ مِن فَضْلِهِ وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِیمٌ”. سوره النور: ۳۲
(بى‏همسران خود و غلامان و کنیزان درستکارتان را همسر دهید اگر تنگدستند خداوند آنان را از فضل خویش بى‏نیاز خواهد کرد و خدا گشایشگر داناست).
عبدالله بن مسعود رضی الله عنه میگوید: (اگر از عمرمن، جز ده روز وقت دیگری باقی نمانده باشد و من توانایی ازدواج را داشته باشم، از بیم اینکه در پیشگاه الله متعال مجرد محسوب نشوم، حتماً ازدواج میکردم).

امام احمد بن حنبل میگوید: مجردی در اسلام نیست، اگر کسی ترا به مجردی دعوت نماید، در حقیقت ترا بسوی “آیینی” غیراسلام دعوت نموده است.

آیا خواهان تجرد پسران و دخترانتان هستید؟

بسیاری پدران نا دانسته در تجرد پسران و دختران خویش سهیم میباشند، چرا که با سختگیریهای خویش ازدواج را بار سنگینی میگردانند که از خواستگاری و مقدمۀ خویشاوندی در امر مسکن وشرایط پذیرش این رابطه، آغاز شده و در شب زفاف انجام می یابد، در حالیکه نمیدانند که با این کار خویش “ساحه را بر داماد تنگ کرده” عوض اینکه داماد در فکر زندگی سعادتمند آیندۀ خانواده اش باشد ویرا زیر بار دین غرق میکنند.

چقدر پدران به این نیاز دارند که متیقن شوند که سعادت دختران شان در اسراف و ثروتمندی نیست بلکه سعادت “حقیقی آنها” احساس نیک و شیرنی ای است که به ایمان می پیوندد.

چقدر پدران نیاز دارند که با عطوفت پدری خویش درک کنند که کسیکه به خواستگاری دخترش می آید به ویژه در چنین ظروف و شرایطِ سختی که جوانان به سر می برند که کار کم پیدا میشود، فیصدی بیکاران زیاد شده و حالت اقتصادی به وخامت گراییده است، بگونۀ که اگر جوانی کار پیدا نماید، حقوقش کم، اجارۀ خانه بالا وارزش اسعار پائین شده است. اگر “در چنین شرایطی” راه های ازدواج پسران و دخترانِ خود را آسان نسازیم؛ نتیجۀ آن قابل درک است که همانا زندگی مجردی، بروز فتنه و بالا رفتنِ میزان انحرافات و جرایم و انتشارآنها میباشد.

روانشناسان تأکید دارند که ازدواج زود هنگام اگرچه ظروف مادی خلاف آن باشد، موفق ترینِ ازدواجهاست، زیرا “ازدواج” باعث آرامش روانی و جسمی انسان میشود علاوه برینکه با ازدواج، دین کامل شده و منجر به عفت و پاکدامنی “زن و شوهر” میشود، طوریکه پیامبرعلیه السلام مارا در مورد کسانیکه بخاطر حفظ عفتِ شان ازدواج مینمایند، مژده داده است: ” ثَلاَثَهٌ کُلُّهُمْ حَقٌّ عَلَى اللهِ عَوْنُهُ : الْمُجَاهِدُ فِی سَبِیلِ اللهِ ، وَالنَّاکِحُ الَّذِی یُرِیدُ الْعَفَافَ ، وَالْمُکَاتَبُ الَّذِی یُرِیدُ الأَدَاءَ”. أبو عبد الرحمن أحمد بن شعیب بن علی النسائی، السنن الکبرى للنسائی، ج: ۴، ص: ۲۸۷، تحقیق : حسن عبد المُنعم حسن شلبی، مؤسسه الرساله.
(برای سه نفر ازجانب الله متعال وعدۀ مستحکم داده شده است که ایشانرا کمک نماید: مجاهد راه خدا، نکاح کنندۀ که خواهان “حفظ” عفت است و مکاتبی که تصمیم پرداخت کتابتش را دارد).

زمانیکه پدر در مورد شوهر دخترش می اندیشد، باید راه آسانی را در پیش گیرد چون به کمک خداوند جل جلاله این راه نجات “از عادات نا پسند” است.
چقدر زیباست که پدر به آرامی سخن جوانی را که به خواستگاری دخترش در حالی آمده که تشویشها، سنگینی مسؤولیتها و خواسته ها احاطه اش نموده و به کسی مراجعه میکند که مشکلش را حل و اندوه اش را مرفوع نماید و در کمال عجز “به زبان حال” برایش میگوید: غم و اندوهم را دور، مشکلاتم را آسان و مرا به دین راستم ثابت قدم بدار.

ای دوستم! سختیهایی را که پیشرو دارم آسان، مرادم را در صبح و شام برآورده و مرا در طول عمرم در آشکارا و پنهان به تقوی و پرهیزگاری، یاری رسان.
آسان ساختن ازدواجِ پسران و دختران در قدم اول مسؤولیت پدران است، حال آنکه تمدن غرب مردم را از راه راست بگونۀ به بیراهه برده که “خواهشات مادی شان سرکش شده، ایمانیات شان ضعیف و چیز های نا آشنا از جملۀ عادات”پسندیده” گردیده است.

مردم دنیا را نسبت به آخرت برگزیدند، زندگی دنیا ایشان را چنان فریفت که فضای به ظاهر پر چل و برق غرب و هوا وهوس، ایشانرا به خود جلب نموده است، به این اساس در تعیین مهریه غلو نمودند و دختر درین گزینه، نه حق اعتراض دارد، نه توانایی آنرا و نه به حرفش کسی گوش میدهد. . . .

این پدران لازم است بدانند که با افزایش مهریه، عادات کهنۀ جاهلیت را احیاء نموده و آتش فتنه ها و انحرافات را در جامعه می افرزوند، طوریکه پدری در جاهلیت دخترش را بخاطر یک مشت مال به مردی به نکاح میداد که نه از او راضی بود و نه همرایش جور می آمد.

اسلام به آسان ساختنِ ازدواح فرا میخواند:

بعضی پدران گمان میکنند دختر مانند کالایی است که خرید و فروش میشود، به هر اندازۀ که قیمت آن زیاد شود، ارزشش بالا می رود، و عدۀ ازین پدران فکر میکنند که دختر مانند بز شیر ده است که پدرش هر وقتیکه بخواهد و قسمیکه بخواهد، شیرش را میدوشد و ازآن طریق مالی را بدست می آورد. تعجب اینست که بعضی از پدران از داماد خویش مبلغ مالی را به عنوان “حق تربیت”! میگیرند گویا دختر بالای پدرش حق تربیت و ملحقات آنرا ندارد!

پدر مهربان! دخترت قیمت تر ازین است که مانند کالایی ویرا بفروشی و به سبب آن شوهرش را مدیون سازی، و ویرا چون مال مرهونه نگهبداری و تا وقتیکه شوهرش “خراجی را” که بالایش لازم گردانیده ای برایت نپرداخته، به وی اجازۀ “اندیشیدن در مسایل” ازدواج را نمیدهی! دخترت انسان قابل قدر و دارای احساس نازک میباشد و در سینه اش قلبِ پاکی را جاداده است، اسلام ترا توصیه نموده که با دخترت نیکی نمایی، مسؤولیتت در قبال تربیت ویرا اداء نمایی و پاداشت را جنت قرار داده است: “مَنْ عَالَ جَارِیَتَیْنِ حَتَّى تَبْلُغَا جَاءَ یَوْمَ الْقِیَامَهِ أَنَا وَهُوَ “کَهَاتَینِ” “. وَضَمَّ أَصَابِعَهُ. صحیح مسلم، باب فضل الإحسان إلی البنات، ج: ۸، ص: ۳۸٫
(کسیکه سر پرستی دو دختر را نمود تا آنکه بالغ شدند، روز قیامت طوری می آید که من و او این گونه میاشیم، و انگشتانش را بهم نزدیک کرد).
همچنان فرموده اند: ” مَنِ ابْتُلِىَ مِنَ الْبَنَاتِ بِشَىْءٍ فَأَحْسَنَ إِلَیْهِنَّ کُنَّ لَهُ سِتْرًا مِنَ النَّارِ”. صحیح البخاری، باب بدء الوحی، ج: ۲، ص:۱۳۶٫ و صحیح مسلم، باب فضل الإحسان إلی البنات، ج: ۸، ص: ۳۸٫
(کسیکه در بارۀ دختران به چیزی مورد آزمایش قرار بگیرد و با آنها نیکی نماید، آنها به وی پردۀ آتش دوزخ میشوند).

پیامبرعلیه السلام زیباترین مثالی را برای امتش در رابطه به مهر و آسانگیری با دختران بیان داشته اند که اگر به آن اقتداء نماییم نه خانه های مان از دختران جوان تنگی میکند، نه جوانان مجرد باقی میمانند و نه به انحراف می روند اما ازینکه برخویشتن سختی نمودیم، خداوند نیز بر ما سختی گرفت. آسانگیری “در هر چیز به ویژه در ازدواج” روش “همیشگی” رسول الله صلی الله علیه وسلم است، از انس بن مالک رضی الله عنه روایت است که پیامبرعلیه السلام فرموده اند: ” یَسِّرُوا ، وَلاَ تُعَسِّرُوا وَبَشِّرُوا ، وَلاَ تُنَفِّرُوا”. صحیح البخاری، کتاب بدء الوحی، ج:۱، ص:۲۷ .
(آسانگیری نمایید، سختگیری ننمایید، مژده بدهید و مردم را متنفر مسازید).
آنجناب صلی الله علیه وسلم “مردم را” به آسانگیری مهر تشویق نموده است، طوریکه فرموده اند: “خَیْرُ الصَّدَاقِ أَیْسَرُهُ”. أبی عبدالله الحاکم، المستدرک على الصحیحین، ج:۲، ص:۱۸۱، چاپ: اول، ۱۴۲۷ق.
(بهترین مهر آنست که آسان “کم” باشد).
و نیز فرموده اند: “إنَّ مِنْ یُمْنِ الْمَرْأَهِ تَیْسِیرُ خِطْبَتِهَا ، وَتَیْسِیرُ صَدَاقِهَا”. مسند ابن حنبل، ج: ۶، ص: ۷۷٫
(از خوشبختی زن اینست که خواستگاریش آسان و مهرش کم باشد).
در جای دیگری فرموده اند: ” إذا خطب إلیکم من ترضون دینه وخلقه فزوجوه إلا تفعلوا تکن فتنه فی الأرض وفساد عریض”. سنن الترمذی، ج:۳، ص:۳۹۳٫ این حدیث را البانی حسن گفته است.
(اگر کسی نزد شما به خواستگاری آمد که دین و اخلاقش مورد پسند تان بود، “دخترتانرا” به ازدواجش دهید، در غیرآن در زمین فتنه برپاشده و فساد گسترش می یابد).

نسایی و صحیحین نقل نموده اند که ابو طلحه به خواستگاری ام سلیم رفت، ام سلیم در جواب ابوطلحه گفت: مانند تو کسی دیگری به خواستگاریم نیامده ولی تو مردی کافر هستی و من زن مسلمان، و برای من روا نیست که با تو ازدواج نمایم، اگر مسلمان شوی، این مهر من خواهد و از تو چیزی دیگری مطالبه نمی نمایم)، آن مرد مسلمان شد و ایمانش، منحیث مهر تعیین شد.

آن مرد دیگری مهر همسرش را تعلیمِ قرآن قرار داد.

عمر بن خطاب میگوید: (آگاه باشید که در مهر زنان غلو نکنید زیرا اگر”مهر زیاد” نمایانگر شرافت در دنیا و تقوی به پیشگاه الله جل جلاله می بود، پیامبرعلیه السلام نسبت به شما سزاوارتر آن می بود، بیاد ندارم که ایشان در نکاح زنان و به نکارح دادن دخترانش بیشتر از دوازده اوقیه “چهار صد و هشتاد درهم” را تعیین نموده باشد، یک انسان به اندازۀ در مهر دخترانش می افزاید که شوهر به خانمش میگوید: بخاطر تو تمام چیز را آماده نمودم حتی ریسمان چاه را نیز برایت آوردم “پس هر وقتیکه از خانم اشتباهی رخ میدهد، شوهر مصارفش را پیش چشم وی آورده و به وزن و پیمانه نمودنِ آن می پردازد و ویرا به انواع گوناگون رنج، و شکنجه میکند” ). أبو الفداء إسماعیل بن عمر بن کثیر القرشی الدمشقی، تفسیر القرآن العظیم، ج:۲، ص:۲۴۲، تحقیقی: سامی بن محمد سلامه، دار طیبه للنشر والتوزیع، چاپ: چهارم، ۱۴۲۰هـ – ق.

پدر گرامی! این را بدان، ازدواجی که مهرش زیاد باشد، غمش زیاد شده، تکالیفش فزونی یافته و مشکلاتش سنگین تر میشود، زیرا واقعیت های “جامعۀ مان بدان” گواهی میدهند. ابن قیم رحمه الله میگوید: غلو و افراط در مهر، از جمله مکروهات نکاح بوده و سبب قلتِ برکت و مشکلات ناشی از آن میگردد.

مهر بین اصالت شرعی و برداشت مردم: مهر پولی نیست که در برابر قیمتِ زن پرداخته میشود، زیرا دختر کالای “تجارتی” نیست که خرید و فروش شود، بلکه مهر عطیه و بخششی است که الله متعال پرداختِ آنرا بر مرد لازم کرده تا به همسرش بدهد تا نشانۀ برای صداقت و رغبت شوهر به ازدواج با وی منحیث شریک راه زندگیش باشد تا بدینوسیله محبت خود را و اینکه وی مورد رعایت، احسان و عطوفتش است، تأکید نماید.

ازین رو شرع مهر را بر مرد لازم گردانیده است، طوریکه فرموده اند: “وَآتُواْ النَّسَاء صَدُقَاتِهِنَّ نِحْلَهً فَإِن طِبْنَ لَکُمْ عَن شَیْءٍ مِّنْهُ نَفْسًا فَکُلُوهُ هَنِیئًا مَّرِیئًا”. النساء: ۴
(و مهر زنان را به عنوان هدیه‏اى از روى طیب خاطر به ایشان بدهید و اگر به میل خودشان چیزى از آن را به شما واگذاشتند آن را حلال و گوارا بخورید).
مهر گزاف، بسیاری اوقات زندگی زناشویی را به مشکلات مواجه ساخته، خانم بگونۀ دامنگیر مشکلات میشود که احساس میکند، شوهر توان پرداخت مهر واجب را ندارد در حالیکه وابستگان “دختر” ویرا مجبور به پرداخت مهر مینمایند، اما شوهر در فکر رهایی از قیود مهر سنگین است، این کار “باعث” کشمکش و جدایی بیشترِ آندو شده و طرفین به تدبیر “فریب دادن” یکدیگر میباشند که این برخورد، تداوم زندگی خانوادگی خوشبخت را، محال می سازد.

در جوامع ما بیماریهای افتخار به ازدیاد مهر، ساری گردیده طوریکه “تعدادی” به ظرفی پر ازطلا، عدۀ به جنیه طلایی و مصارف سنگین خود نمایی مینمایند، اینها همه منجر به مجرد ماندنِ جوانان و بیم شان از ازدواج میباشد.

بعضی ها استدلال مینمایند که چرا شرع مهر را محدود نساخته است؟

اسلام مهر و کمیت آنرا به علت تفاوت مردم و اختلاف موقف اجتماعی، کشور، عادات و ظروف شان، تحدید نکرده اما روحیۀ عام در شریعت تقلیل مهر میباشد چون به روح دین نزدیک است، پس تعیین مهر به اساس توانایی و تفاهم “جانبین” صورت میگیرد.

علماء به این نظر اند که شارع اندازۀ معین مهر را تحدید نکرده بلکه تعین آنرا به حالت خواستگار و اتفاق طرفین، پدر و شوهر و یا شوهر و خانم گذاشته است، الله متعال فرموده اند: ” وَالْمُحْصَنَاتُ مِنَ النِّسَاء إِلاَّ مَا مَلَکَتْ أَیْمَانُکُمْ کِتَابَ اللّهِ عَلَیْکُمْ وَأُحِلَّ لَکُم مَّا وَرَاء ذَلِکُمْ أَن تَبْتَغُواْ بِأَمْوَالِکُم مُّحْصِنِینَ غَیْرَ مُسَافِحِینَ فَمَا اسْتَمْتَعْتُم بِهِ مِنْهُنَّ فَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ فَرِیضَهً وَلاَ جُنَاحَ عَلَیْکُمْ فِیمَا تَرَاضَیْتُم بِهِ مِن بَعْدِ الْفَرِیضَهِ إِنَّ اللّهَ کَانَ عَلِیمًا حَکِیمًا” النساء: ۲۴
(و زنان شوهردار [نیز بر شما حرام شده است] به استثناى زنانى که مالک آنان شده‏اید [این] فریضه الهى است که بر شما مقرر گردیده است و غیر از این [زنان نامبرده] براى شما حلال است که [زنان دیگر را] به وسیله اموال خود طلب کنید در صورتى که پاکدامن باشید و زناکار نباشید و زنانى را که متعه کرده‏اید مهرشان را به عنوان فریضه‏اى به آنان بدهید و بر شما گناهى نیست که پس از مقرر با یکدیگر توافق کنید مسلما خداوند داناى حکیم است).

خوشۀ از ازدواج سلف صالح: سلف صالح در بدل “پرداخت” مشتی از غذاء و تعلیم قرآن ازدواج می نمودند. چنانچه بخاری از سهل بن سعد روایت کرده که: “جَاءَتِ امْرَأَهٌ إِلَى رَسُولِ اللهِ صلى الله علیه وسلم فََقَالَتْ إِنِّی وَهَبْتُ مِنْ نَفْسِی فَقَامَتْ طَوِیلاً فَقَالَ رَجُلٌ زَوِّجْنِیهَا إِنْ لَمْ تَکُنْ لَکَ بِهَا حَاجَهٌ قَالَ هَلْ عِنْدَکَ مِنْ شَیْءٍ تُصْدِقُهَا قَالَ مَا عِنْدِی إِلاَّ إِزَارِی فَقَالَ إِنْ أَعْطَیْتَهَا إِیَّاهُ جَلَسْتَ لاَ إِزَارَ لَکَ فَالْتَمِسْ شَیْئًا فَقَالَ مَا أَجِدُ شَیْئًا فَقَالَ الْتَمِسْ وَلَوْ خَاتَمًا مِنْ حَدِیدِ فَلَمْ یَجِدْ فَقَالَ أَمَعَکَ مِنَ الْقُرْآنِ شَیْءٌ قَالَ نَعَمْ سُورَهُ کَذَا وَسُورَهُ کَذَا لِسُوَرٍ سَمَّاهَا فَقَالَ زَوَّجْنَاکَهَا بِمَا مَعَکَ مِنَ الْقُرْآنِ”. صحیح البخاری، کتاب الوحی، ج:۷، ص: ۲۲٫

(زنی نزد رسول الله صلی الله علیه وسلم آمد و گفت: من نفسم را بخشیدم، مدت زیادی استاده باقی ماند، مردی گفت: اگر به وی نیاز نداری، ویرا به من نکاح کن ، پیامبرعلیه السلام فرمود: آیا چیزی داری که برایش بپردازی؟ گفت: جز ازار، چیزی دیگری ندارم، پیامبرعلیه السلام فرمود: اگر آنرا به وی بدهی نشسته بدون ازار باقی میمانی، چیزی را جستجو کن؟ گفت: چیزی را نمی یابم. پس فرمودند:

جستجو کن اگرچه انگشتر آهنی هم باشد؟ آنرا نیز نیافت، پس فرمود: آیا چیزی از قرآن را به یاد داری؟ گفت: بلی، چنین و چنان سوره را بیاد دارم و سوره ها را نام گرفت. پس پیامبرعلیه السلام فرمودند: ویرا در بدل تعلیم آنچه از قرآن را بیاد داری، به نکاح تو دادم).

سعید بن مسیب رحمه الله دخترش را در بدل دو درهم به نکاح داد. اصحاب کرام رضوان الله علیهم مهر “دختران خویش” را مشتی پر از آرد، تلخان و یا خرما تعیین می نمودند چنانکه عبدالرحمن بن عوف رضی الله عنه دخترش را در بدل طلایی که وزن آن به اندازۀ هستۀ یک خرما می شد، به نکاح داد.

نویسنده: دکتور.سمیر یونس

مترجم: محقق عبدالرحمن حکیمزاد

About Author

2 پاسخ به “زمینه های ازدواجِ پسران و دخترانت را آسان بساز”

  1. السلام علیکم
    پایگاه اطلاع رسانی مسجد جامع الخلیل و حوزه علیمه مدینه العلوم شهرستان خاش راه اندازی شد.
    لطفا سایت را در وب خود درج و پیوند بزنید.
    خطبه های جمعه برای شما ارسال خواهد شد.
    جزاکم الله

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

* Copy This Password *

* Type Or Paste Password Here *