زنی که همیشه با آیات قرآن کریم سخن می گفت!!!
حضرت عبد الله بن مبارک می فرمایند: باری به قصد سفر حج بیت الله زیارت مسجد نبوی به راه افتادم در مسیر راه چیز سیاهی از دور توجه ام را به خود جلب کرد، به سیاهی کنجکاو شدم، پیرزنی سالخورده است که لباس وچادر پشمی به تن دارد، با او سلام گفتم، در پاسخم، گفت:« […]
حضرت عبد الله بن مبارک می فرمایند:
باری به قصد سفر حج بیت الله زیارت مسجد نبوی به راه افتادم در مسیر راه چیز سیاهی از دور توجه ام را به خود جلب کرد، به سیاهی کنجکاو شدم، پیرزنی سالخورده است که لباس وچادر پشمی به تن دارد، با او سلام گفتم، در پاسخم،
گفت:« سَلَامٌ قَوْلًا مِّن رَّبٍّ رَّحِیمٍ ﴿یس: ۵٨﴾ »از سوی پروردگار مهربان، درود وتهنیت گفته می شود.
به او گفتم: خدا بر تو رحم کند، اینجا چکار می کنی؟
گفت: « مَن یُضْلِلِ اللَّـهُ فَلَا هَادِیَ لَهُ ﴿الأعراف: ١٨۶﴾» خدا هر که را گمراه سازد، هیچ راهنمائی نخواهد داشت. فهمیدم که او راهش را گم کرده است.
بنابراین از او پرسیدم به کجا می روی؟
گفت:« سُبْحَانَ الَّذِی أَسْرَى بِعَبْدِهِ لَیْلاً مِّنَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ إِلَى الْمَسْجِدِ الأَقْصَى»﴿الإسراء: ١﴾
تسبیح وتقدیس خدائی را سزا است که بنده خود را در شبی از مسجد الحرام به مسجد الأقصی برد.
چند روز است که اینجایی ؟
گفت:« ثَلَاثَ لَیَالٍ سَوِیّاً »﴿مریم: ١٠﴾ سه شبانه روز تمام.
گفتم:با تو غذائی نمی یبنم که بخوری؟
گفت:« هُوَ یُطْعِمُنِی وَیَسْقِینِ »﴿الشعراء: ٧٩﴾ آن کسی است که او مرا میخوراند ومینوشاند.
گفتم:با چه وضو می کردی؟
گفت:« فَلَمْ تَجِدُواْ مَاء فَتَیَمَّمُواْ صَعِیداً طَیِّباً»﴿النساء: ۴٣﴾ وآبی نیافتید با خاک پاک تیمم کنید.
گفتم:با من غذا است آیا به خوردن آن میل داری؟
گفت:« ثمَّ أَتِمُّواْ الصِّیَامَ إِلَى الَّلیْل»﴿البقره: ١٨٧﴾ سپس روزه را تا شب ادامه دهید.
گفتم:اکنون که رمضان نیست!
گفت:« وَمَن تَطَوَّعَ خَیْراً فَإِنَّ اللّهَ شَاکِرٌ عَلِیمٌ»﴿البقره: ١۵٨﴾ هر که به دلخواه خود کار نیکی را انجام دهد، بی گمان خداوند سپاسگذار وآگاه است.
گفتم:در سفر که روزه فرضی را هم خوردن جایز است!
گفت:« فَمَن تَطَوَّعَ خَیْرًا فَهُوَ خَیْرٌ لَّهُ ۚ وَأَن تَصُومُوا خَیْرٌ لَّکُمْ ۖ إِن کُنتُمْ تَعْلَمُونَ ﴿١٨۴﴾»﴿البقره: ١٨۴﴾
وهرکس به میل خود،بیشترنیکى کند،پس آن براى اوبهتراست، و اگر بدانید، روزه گرفتن براى شما بهتر است.
گفتم:چرا مانند من سخن نمی گویی؟!
گفت:« مَا یَلْفِظُ مِن قَوْلٍ إِلَّا لَدَیْهِ رَقِیبٌ عَتِیدٌ»﴿ق: ١٨﴾
آدمى هیچ سخنى را به لفظ درنمىآورد مگر اینکه مراقبى آماده (فرشته) نزد او آن را(ضبط) مىکند
گفتم:از کدام قبیله هستی ؟
گفت:« وَلاَ تَقْفُ مَا لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ » ﴿الإسراء: ٣۶﴾ از چیزی دنباله روی مکن که از آن نا آگاهی.
گفتم: ببخشید ! اشتباه کردم.
گفت:« قَالَ لَا تَثْرِیبَ عَلَیْکُمُ الْیَوْمَ یَغْفِرُ اللَّـهُ لَکُمْ وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ »﴿یوسف: ٩٢﴾
امروز هیچ گونه سرزنش و توبیخی نیست (و بلکه از شما در میگذرم و برایتان طلب آمرزش میکنم. ان شاءالله) خداوند شما را میبخشاید، چرا که او مهربانترین مهربانان است
گفتم:اگر میل داری بر شترم سوار شو تا به قافله ات برسی.
گفت:« وَمَا تَفْعَلُواْ مِنْ خَیْرٍ یَعْلَمْهُ اللّهُ»﴿البقره: ١٩٧﴾ وآن عمل نیکی را که انجام می دهید خداوند آنرا می داند.
عبد الله بن مبارک می گوید: شترم را خواباندم تا سوار شود.
گفت:« قُل لِّلْمُؤْمِنِینَ یَغُضُّوا مِنْ أَبْصَارِهِمْ» ﴿النور: ٣٠﴾ به مومنان بگو نگاهایشان را پایین بیاندازند.
عبدد الله بن مبارک می گوید:من نیز نگاهم را پایین انداختم وبه او گفتم: سوار شو، اما هنگامی که می خواست سوار شود شتر رم کرد ولباسش پاره شد بلا فاصله
گفت: « وَمَا أَصَابَکُم مِّن مُّصِیبَهٍ فَبِمَا کَسَبَتْ أَیْدِیکُمْ »﴿الشورى: ٣٠﴾
آنچه از مصائب و بلا ها به شما میرسد، به خاطر کارهائی است که خود کردهاید. تازه خداوند از بسیاری (از کارهای شما) گذشت میکند (که شما از آنها توبه نمودهاید و یا با کارهای نیک آنها را از نامهی اعمال زدوده و پاک کردهاید)
هنگامیکه بر شتر سوار شد
گفت:« سُبْحانَ الَّذِی سَخَّرَ لَنَا هَذَا وَمَا کُنَّا لَهُ مُقْرِنِینَ وَإِنَّا إِلَى رَبِّنَا لَمُنقَلِبُونَ » ﴿الزخرف: ١٣﴾
پاک ومنزه است خدایی که اینها را به فرمان ما در آورد، وگرنه ما بر( رام کردن ونگهداری ) آنها توانی نداشتیم وما به سوی پروردگار مان می گردیم.
ابن مبارک می گوید:مهار شتر را گرفته ودوان دوان به راه افتادم وجهت تحریک وسرعت شتر داد و فریاد سر می دادم.
گفت: « وَاقْصِدْ فِی مَشْیِکَ وَاغْضُضْ مِن صَوْتِکَ»﴿لقمان: ١٩﴾
ودر راه رفتنت اعتدال را رعایت کن و ( در سخن گفتن ) از صدای خود بکاه.
ـ سرعتم را کاسته وآهسته به راه ادامه دادم ودر مسیر راه اشعاری را با خود زمزمه می کردم.
گفت:« فَاقْرَؤُوا مَا تَیَسَّرَ مِنَ الْقُرْآنِ »﴿المزمل: ٢٠﴾ پس آن مقدار قرآن را بخوانید که برایتان میسر است.
ـ پس از اینکه اندکی رفتیم ،پرسیدم :آیا شوهر دارید ؟
گفت:« یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ لاَ تَسْأَلُواْ عَنْ أَشْیَاء إِن تُبْدَ لَکُمْ تَسُؤْکُمْ » ﴿المائده: ١٠١﴾
ای کسانی که ایمان آوردهاید! از چیزهایی نپرسید که اگر برای شما آشکار گردد، شما را ناراحت میکند!
ـ از این پس ساکت شدم وتا به قافله نرسیدیم، سخنی نگفتم، هنگامی که با کاروان روبرو شدیم خطاب به او گفتم چه کسی از بستگان همراه کاروان است.
گفت:« الْمَالُ وَالْبَنُونَ زِینَهُ الْحَیَاهِ الدُّنْیَا »﴿الکهف: ۴۶﴾ دارائی وفرزندان، زینت زندگی دنیایند.
ـ فهمیدم که فرزندانش در این کاروان حضور دارند.پرسیدم:کارشان در قافله چیست؟
گفت:« وَعَلامَاتٍ وَبِالنَّجْمِ هُمْ یَهْتَدُونَ » ﴿النحل: ١۶﴾و نشانههایى دیگر نیز قرار داد، و آنان به وسیله ستارگان راهیابى مىکنند.
در یافتم که فرزندانش رهیاب کاروان اند، به سوی خیمه ها رفتم وگفتم: این ها خیمه های کاروان است بگو فرزندانت کیستند؟
گفت:« وَاتَّخَذَ اللّهُ إِبْرَاهِیمَ خَلِیلاً » ﴿النساء: ١٢۵﴾ وخداوند ابراهیم را به دوستی بر گزیده است.
« وَکَلَّمَ اللّهُ مُوسَى تَکْلِیماً »﴿النساء: ١۶۴﴾وخداوند با موسی سخن گفته است.
« یَا یَحْیَى خُذِ الْکِتَابَ بِقُوَّهٍ » مریم: ١٢﴾ ای یحی کتاب را با قوت بگیر.
فورا! صدا زدم:ای ابراهیم وموسی ویحیی! دیری نگذشت جوانانی که همچون ماه می درخشیدند به سویم آمدند وپس از اینکه اندکی با هم نشستیم آن زن
گفت:« فَابْعَثُوا أَحَدَکُم بِوَرِقِکُمْ هَذِهِ إِلَى الْمَدِینَهِ فَلْیَنظُرْ أَیُّهَا أَزْکَى طَعَاماً فَلْیَأْتِکُم بِرِزْقٍ مِّنْهُ »﴿الکهف: ١٩﴾
سکه نقره ای را که با خود دارید به کسی از نفرات خود بدهید واو را روانه شهر کنید ، تا( برود) ببیند کدامین ایشان غذای پاکتر دارد، روزی وطعامی از آن بیاورد.
یکی از فرزندانش رفت وغذایی تهیه نمود وآنرا در جلویم نهاد.
زن گفت:« کُلُوا وَاشْرَبُوا هَنِیئاً بِمَا أَسْلَفْتُمْ فِی الْأَیَّامِ الْخَالِیَهِ » ﴿الحاقه: ٢۴﴾
در برابر کارهایی که در روز گاران گذشته انجام می داده اید، بخورید وبنوشید، گوارا باد!
فرزندان گفتند: این مادر ماست، وچهل سال است به جمله ای غیر از جملات قرآن سخن نگفته! تا مبادا کلمه نا جایز ونا شایسته ای از زبانش بیرون آید وباعث نارضایتی خداوند متعال قرار گیرد.
گفتم:« ذَلِکَ فَضْلُ اللَّهِ یُؤْتِیهِ مَن یَشَاءُ وَاللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِیمِ »﴿الحدید: ٢١﴾
این فضل وکرم خدا است که آن را به هر کس که بخواهد می بخشد وخداوند دارای فضل وکرم بزرگی است.
چرا نام این بانوی بزرگوار را ننوشتید؟! ایشان فضه کنیز حضرت زهرا سلامالله علیها سرور زنان عالم بودند.