شیخالتفسیر مولانا حسینعلی رحمهالله
اشاره: تلاش و مجاهدت برای ترویج معرفت صحیح قرآنی و بیان دقایق کلام باری تعالی و تشریح اصل توحید و تبیین پیام اصلی دعوت انبیا و مقابله با هر گونه بدعت و انحراف از عقیده صحیح اسلامی، رسالت عظیمی است که مسئولیت آن برعهده عالمان دین و خادمان قرآن و سنّت در هر عصر و […]
اشاره: تلاش و مجاهدت برای ترویج معرفت صحیح قرآنی و بیان دقایق کلام باری تعالی و تشریح اصل توحید و تبیین پیام اصلی دعوت انبیا و مقابله با هر گونه بدعت و انحراف از عقیده صحیح اسلامی، رسالت عظیمی است که مسئولیت آن برعهده عالمان دین و خادمان قرآن و سنّت در هر عصر و زمان است. تاریخ امت اسلامی گواه است که همواره این مهم، وجهه همت عالمان مخلص و ربّانی و مصلحان و مجدّدان بیدارگر بوده است. یکی از شخصیتهایی که در دوره اخیر در شبهقاره هند و بهویژه در کشور پاکستان، با مطالعات قرآنی عمیق و ارائه درس تفسیر منحصربهفردی در قالب دورههای فشرده و منظم، منشأ خدمات قرآنی بسیاری گردید، و پس از ایشان، شاگردان بدونواسطه و باواسطه ایشان در این مسیر کوششهای بسیار کردند، شیخالتفسیر مولانا حسینعلی الوانی رحمهالله است.
از آنجا که مدتهاست شاهد برگزاری دورههای ترجمه و تفسیر قرآن و نشر معارف آن با الگو گرفتن از شیوه مذکور در برخی شهرهای کشورمان هستیم، در این نوشتار قصد داریم بهاختصار به معرفی شخصیت، اندیشهها و خدمات مولانا حسینعلی، و روش ایشان در نشر و بیان معارف قرآنی بپردازیم.
حسینعلی فرزند حافظ میانمحمّد رحمهماالله، در ۱۹ ذیالقعده ۱۲۸۳ برابر با ۵ فروردین ۱۲۴۶ در منطقه وانبچران از توابع شهر میانوالی ایالت پنجاب پاکستان دیده به جهان گشود. پدر بزرگوارش حافظ کل قرآن و فردی متمکن و زمیندار بود. نیاکان ایشان نیز همه حافظ قرآن و اهل علم و فضل بودند. برخی از کتابهای فارسی و صرف و نحو را نزد پدرش آموخت، سپس به تلهریان از توابع شهر میانوالی رفت و نزد مولانا غلامنبی و مولانا سلطاناحمد کتب درسی دیگر را خواند. سپس برای ادامه تحصیل و فراگیری علوم حدیث عازم گنگوه شد و در محضر علامه محدّث و فقیه و عارف مجاهد، مولانا رشیداحمد گنگوهی رحمهالله زانوی تلمذ زد، و صحیح بخاری، صحیح مسلم، سنن ترمذی، سنن ابوداود و… را از ایشان فراگرفت. علامه گنگوهی که از بنیانگذاران و مدیران دارالعلوم دیوبند و یار و همدم مولانا محمدقاسم نانوتوی بود، پیش از تأسیس دارالعلوم دیوبند، مجلس درسش را در گنگوه دایر کرده بود و بهویژه به مشتاقان علوم حدیث فیض میرساند. ایشان در برنامهای یکساله تمام کتب صحاح سته را به تنهایی تدریس میکرد. گفتهاند این سلسله از سال ۱۲۶۵ق. آغاز و تا سال ۱۳۱۴ق. ادامه داشت و مولانا حسینعلی یکی از شاگردان برجسته ایشان در این سالها بود. چنانکه درباره وی گفته است: «در طول زندگیام طلبهای ذهین و زحمتکش مثل ایشان ندیدم.»
مولانا حسینعلی در سال ۱۳۰۲ق./ ۱۲۶۴ش. دوره حدیث را به پایان رساند و برای فراگیری علم ترجمه و تفسیر قرآن به مظاهرالعلوم سهارنپور رفت و در محضر مولانا محمّدمظهر صدّیقی نانوتوی زانوی تلمّذ زد. سپس جهت تبحّر در علوم عقلی و فلسفه و کلام عازم شهر کانپور شد و از علامه احمدحسن کانپوری کسب فیض کرد. وی در سال ۱۳۰۴ق./ ۱۲۶۶ش. از علامه کانپوری سند علمی دریافت کرد؛ سندی که گواه نبوغ، مهارت علمی و دقتنظر ایشان بود و اینگونه آغاز میشد: «امابعد، فإن الفهیم الأریب، الذکی النجیب، الکثیر علمه، الدقیق فهمه، المؤید بتأیید الله القوی، الفاضل اللوذعی، المتوقد الیلمعی، المولوی حسینعلیبن میانمحمّد الوانی الفنجابی، صانهالله عن شر کل غوی و غبی… .»(بخاری، اقامهالبرهان:۷)
پس از تکمیل مراحل تحصیلی و فراگیری علوم و فنون مختلف و کسب مهارت در علوم قرآن و حدیث، به سال ۱۳۰۶ق./ ۱۲۶۸ش. به زادگاهش بازگشت و به تدریس علوم و فنون مختلف پرداخت. پس از مدتی زندگی خود را وقف تدریس و تبلیغ قرآن مجید و احادیث نبوی کرد. دیری نگذشت که آوازه درس ایشان در مناطق دور و نزدیک پیچید و طلاب بسیاری از مناطق مختلف در درسها و دورههای ایشان حضور یافتند و از محضر ایشان کسب فیض کردند.
تلاش برای روشنگری و اصلاح
مولانا حسینعلی پس از مدتی تدریس و تبلیغ پی برد که علت اصلی رواج عقاید باطل و خرافات در جامعه، دوری مردم از آموزههای حیاتبخش قرآن کریم است؛ بههمینخاطر تصمیم گرفت با تمرکز بر تدریس و تفسیر قرآن کریم نهال توحید و عقاید صحیح را در دلهای مردم آبیاری کند. البته چون این امر بازار دینفروشان و خرافهپرستان را کساد میکرد، آنها شدیداً علیه ایشان موضع گرفتند و مارکهای گوناگون به ایشان زدند. اما ایشان با کمال شجاعت و صلابت به تدریس و تبلیغ معارف قرآنی و تبیین عقاید صحیح اسلامی ادامه داد.
این مفسر برجسته قرن چهاردهم هجری با حکمت و بصیرت فراوان مردم را بهسوی درک صحیح تعالیم قرآن و سنّت و یکتاپرستی و اخلاص در عمل فرامیخواند. الله تعالی به ایشان چنان فراست ایمانیای عطا کرده بود که بدون نام بردن از کسی، باورهای غلط را نقد میکرد و با رد عقاید مشرکین مکه و یهود و نصارا، به تردید باورهای نادرست رایج در عهد خود میپرداخت. ایشان در بیان عقاید درست اسلامی و در رأس آنها توحید از هرگونه تساهل و مداهنه و توریه پرهیز میکرد و معتقد بود که مسئله توحید و سایر مسائل مربوط به عقاید صحیح اسلامی را باید با صراحت و شجاعت کامل بیان کرد.
ایشان علاج انحطاط اخلاقی، اقتصادی و سیاسی مسلمانان را در ترویج فهم درست از قرآن میدانست؛ بههمینعلت از هر فرصتی برای تبلیغ و ترویج آموزههای قرآنی بهره میبرد. معمول ایشان این بود که هرگاه فردی به دیدن ایشان میآمد، حتماً بخشی از قرآن مجید و مفاهیم آن را برایش تشریح و تبیین میکرد؛ بههمینعلت میگفتند: مولانا حسینعلی فنا فی القرآن است.
سیرت اخلاقی
مولانا حسینعلی فردی بسیار مخلص و مستغنی بود. هرگز برای طلاب از کسی کمک مالی نمیگرفت و تمام هزینههای طلاب حتی کتاب و کاغذ آنها را از جیب خود میپرداخت. ایشان از راه کشاورزی و زراعت کسب درآمد و امرار معاش میکرد.
در بیان توحید فوقالعاده شجاع بود و قرآن و توحید ورد زبانش بود. در این راه کوچکترین دلهره و تردیدی به خود راه نمیداد. حتی برای بیان پیام قرآن به خانقاههای بزرگ و گردهماییهای سالانه اهلبدعت میرفت و مردم را بهسوی توحید و عقاید صحیح دعوت میکرد.
قلم از وصف عشقی که مولانا حسینعلی رحمهالله برای بیان معارف قرآن و آموزههای روحبخش آن داشت، عاجز است. اخلاص مولانا باعث موفقیت وی در تبلیغ و تدریس قرآن و حدیث گشته بود. سادگی و سادهزیستی در هر بخش زندگی ایشان آشکار بود. کارهای شخصی و امور خانه را خودش انجام میداد و کمک گرفتن از طلاب و شاگردان را برای انجام کارهای شخصی مترادف با توهین به آنها میدانست. در تواضع بینظیر بود. شب ظرفها را برای طلاب آب میکرد تا وقتی برای نماز بیدار میشوند، مشکلی نداشته باشند. در عین سادهزیستی از تبحر علمی و مهارت فوقالعادهای در علوم مختلف برخوردار بود. اکثر اشعار مثنوی معنوی را از حفظ داشت و در درسهای خود به اشعار مولانا رومی استناد میکرد. با شاگردان خود بسیار محبت و شفقت داشت و تمام سعیش بر این بود که طلاب در رفاه و آسایش باشند. در صورت نیاز طلاب، به آنان کمک مالی نیز میکرد.
مولانا حسینعلی به اساتید خود بینهایت ارادت و محبت داشت، بالأخص با مولانا رشیداحمد گنگوهی، و در مورد ایشان بسیار حساس بود. یکی دیگر از ویژگیهای ایشان، احترام بسیار به اسلاف و علمای امت بود. با وجود اینکه پایبند مذهب حنفی و دیدگاههای امام ابوحنیفه رحمهالله بود، به دیگر ائمه و دیدگاههای آنان نیز بسیار احترام میگذاشت و همواره شاگردان و ارادتمندانش را به احترام به همه ائمه و سلف صالح توصیه میکرد. ایشان معتقد بود در مسائلی که ائمه امت با هم اختلافنظر داشتند، اگر کسی طبق دیدگاه یکی از آنان عمل کند و به آن باور داشته باشد، نباید مورد انتقاد و سرزنش قرار گیرد.
سیر و سلوک عرفانی
یکی دیگر از ویژگیهای علمای ربّانی شبهقاره هند توجه بسیار به اصلاح نفس و تزکیه باطن است؛ برهمیناساس مولانا حسینعلی در بیست سالگی با خواجه محمّدعثمان دامانی، شیخ و مرشد سلسله نقشبندی، بیعت کرد و پس از طی منازل سیر و سلوک، در هر چهار سلسله مشهور تصوف و عرفان اجازه و خلافت حاصل کرد. برهمیناساس صاحب کتاب گرانسنگ «نزهه الخواطر»، ایشان را یکی از کبار مشایخ نقشبندیه در شبهقاره هند معرفی کرده و مینویسد: «الشیخ العالم الصالح حسینعلی ابن الحافظ میانمحمّد بن عبدالله الحنفی النقشبندی ألوانی أحد کبار المشایخ النقشبندیه.»(حسنی، نزهه الخواطر: ۸/۱۳۳)
شیخ و مرشد مولانا حسینعلی نسبتبه ایشان چنان اعتماد داشت که وی را برای تعلیم و تربیت فرزندش خواجه سراجالدین برگزید؛ این درحالی بود که در میان مریدان ایشان صدها عالم و مدرس وجود داشت.
مولانا حسینعلی نه تنها مرشدی کامل و مصلحی صادق بود، بلکه آشنایی عمیقی با ظرایف تصوف و عرفان داشت و رسالهای به نام «فیوضات حسینی» معروف به «تحفه ابراهیمیه» به زبان فارسی در همین موضوع نگاشت که در نوع خود اثر گرانسنگی است.
روش تفسیر و ویژگیهای درس قرآن
روش عمومی تفسیر مولانا حسینعلی در تفسیر و بیان معارف قرآنی بر اختصار بوده است. خداوند به این شخصیت، استعداد ویژهای در بیان معارف قرآنی و سایر علوم اسلامی داده بود. ایشان میگفتند: در قرآن مجید عموماً شش موضوع بیان شده است: توحید، رسالت، قیامت، احکام، احوال مؤمنان و احوال منکران.
مضامین کلی قرآن کریم نیز در چهار بخش بیان شده که هر بخش آن با الحمدلله شروع میشود. بخش اول از سوره فاتحه تا اول سوره انعام است که مسئله خالقیت خداوند در آن برجسته شده است. در بخش دوم که تا اول سوره کهف ادامه دارد، مبحث ربوبیت خداوند مطرح شده است. تا اول سوره فاطر که بخش سوم است، مسئله تصرف و اختیار مورد بحث قرار گرفته است. و بخش چهارم که تا آخر قرآن کریم است، شامل مباحث قیامت و شفاعت است.
مولانا حسینعلی برای هر سوره موضوع مستقلی بهعنوان باب مطرح کرده است که محور مباحث آن سوره قلمداد میشود. در مجموع، اصطلاحات و روشی که ایشان برای تفهیم معارف قرآنی اختیار نمود، بیبدیل و در میان کوششهای معاصران ایشان منحصربهفرد است. ذکر این نکته نیز ضروریست که مولانا حسینعلی تفسیر متفاوتی از قرآن مجید در کتابها و دروس خود ارائه نکرده است، بلکه در پرتو تفاسیر معتبر سلف صالح قول راجح را از دیدگاه خود بیان نموده است؛ بنابراین به جای واژه «تفردات» بهتر است از واژه «ترجیحات» برای آرای مولانا حسینعلی استفاده شود.
اصول اساسی معرفت قرآن
مولانا حسینعلی برای درک و معرفت قرآن چهار اصل بیان کرده است:
۱٫ قرآن مجید، بسا اوقات خودش، خودش را تفسیر میکند. بنابراین ابتدا باید قرآن را بهوسیله خود قرآن فهمید. این از موارد اعجاز قرآن است که از تکرار محض و بدون فایده خالی است. البته برخی مطالب در جایی به اختصار و سپس به تفصیل ذکر شدهاند.
۲٫ قرآن مجید را باید در پرتو احادیث تصدیقشده و سنّت مطهّره شارح و مفسر اعظم آن حضرت محمّد مصطفی صلّیاللهعلیهوسلّم فهمید؛ زیرا قرآن کریم یک متن است و نمونه عملی آن سیره و سنّت حضرت محمّد رسولالله صلّیاللهعلیهوسلّم است. عمارت و ساختمان دین، با سنّت و سیرت پیامبر صلّیاللهعلیهوسلم شکل گرفته و محقّق شده و با تکیه به آن استوار و پایدار است.
۳٫ پس از قرآن و سنّت، بزرگترین منبع و مأخذ تفسیر قرآن، سخنان و سیره عملی صحابه و شاگردان گرامی پیامبر اسلام صلّیاللهعلیهوسلّم است؛ زیرا آنان بهطور مستقیم از آنحضرت فیض حاصل کردند و مطالب و پیامهای قرآن را از هر کس دیگری بهتر آموختند، فهمیدند و به مقتضای آن عمل کردند.
۴٫ چهارمین مأخذ و اصل در تفسیر قرآن، استناد به اقوال تابعین و شاگردان مستقیم صحابه است؛ زیرا پس از صحابه، تابعین والاترین جایگاه را در میان اسلاف امت دارند و اجماع آنان حجت، و استناد به اجماع آنان لازم است. اما در مواردی که تابعین با هم اختلافنظر داشتند، لزومی به استناد به دیدگاه مختلففیه آنان نیست. در چنین صورتی آیه قرآن را در پرتو لغت و ادبیات عرب و اقوال صحابه باید فهمید.
علاوهبر اصول چهارگانه فوق، ایشان معتقدند:
۱٫ حتیالامکان نباید به اسرائیلیات (روایتهای بنیاسرائیلی) استناد کرد. با این توضیح که روایات اسرائیلیای که قرآن آنها را تصدیق و تأیید کرده است، مورد پذیرش همه مسلمانان هستند؛ اما مواردی که در قرآن مورد تردید و مذمت قرار گرفتهاند، استناد به آنها حرام و باطل است. در این میان، از روایات اسرائیلیای که قرآن در مورد آنها سکوت کرده است، یعنی نه تصدیقشان کرده و نه تردید و مذمت، در حد استشهاد میتوان استفاده کرد. مفسرینی که در گذشته روایات اسرائیلی را در تفاسیرشان آورده و به آنها استناد کردهاند، دیدگاههای آنها را باید در پرتو حالات زمانه آنان مورد بررسی قرار داد و از استناد به آنها در این روزگار اجتناب کرد.
۲٫ از تفسیر به رأی شدیداً باید پرهیز کرد. صرفاً با رأی و فهم شخصی به تفسیر قرآن اقدام کردن باطل و حرام است و در احادیث نبوی برای این کار وعید بیان شده است.(میانمحمّدالیاس، سوانح مولانا حسینعلی:۱۲۹ـ۱۳۰)
مولانا حسینعلی در رساله «بلغه الحیران» اصول معرفت قرآن را بیان کرده است؛ در پرتو همین اصول، شاگرد برجسته ایشان مولانا غلاماللهخان، «تفسیر جواهرالقرآن» را تدوین کرده و در مقدمه این تفسیر به تفصیل در این مورد بحث کرده است. مولانا مفتی محمّدحسین نیلوی، یکی دیگر از شاگردان ایشان، نیز این اصول را در قالب سیوشش قانون تحت عنوان «الفجر المستطیر» جمع و تشریح کرده است که در این نوشتار مجالی برای ذکر آنها نیست.
برخی از دیدگاههای ایشان پیرامون مسائل اعتقادی و عبادی
* عبادت فقط بهجای آوردن نماز و روزه و برخی امور دیگر نیست؛ قرآن مجید از اهل ایمان میخواهد در هر لحظه و در هر حالت خداوند را پرستش کنند. مفهوم عبادت این است که در هر شعبه زندگی از جمله عقاید، افکار، رفتار، گفتار و مسائل اخلاقی و معاملات و اقتصاد و غیره از قوانین خداوند یگانه پیروی شود. عبادت با زبان و جان و مال صورت میگیرد.
* در بیان عقیده توحید همه پیامبران و ائمه و علما از خود صلابت نشان دادهاند و هرگز راضی به معامله و سازش نشدهاند. ریشه شرک به افراط برمیگردد که برخی در محبت و دوستی با غیرالله از جمله پیامبران و اولیا و ائمه افراط و غلو میکردند و سپس آنها را عالمالغیب و متصرف قلمداد میکردند. سرچشمه شرک این است که علم غیب مافوقالاسباب برای غیر خدا اثبات شود. اثبات علم غیب برای غیر خدا شرک است. شرک در علم، شرک در تصرف، شرک در دعا و شرک فعلی مواردی هستند که به کثرت در قرآن مجید پیرامون آنها بحث شده است. اطاعت از کسانیکه حلال خداوند را حرام و حرام خداوند را حلال قرار میدهند نیز شرک است؛ چنانکه خداوند میفرماید: «وَإِنْ أَطَعْتُمُوهُمْ إِنَّکُمْ لمُشْرِکُونَ»(انعام:۱۲۱). صاحب تفسیر کبیر نکته فوق را اینگونه تأیید کرده است: «قال الزجاج: فیه دلیل علی ان کل من أحلّ شیئا مما حرّم الله أو حرّم شیئا مما أحلّ الله تعالی فهو مشرک.»
* شفاعت با اجازه و اذن الهی ثابت است. عقیده شفاعت بیانگر عاجزی و ضعف شفاعتکننده است که بدون اجازه خداوند نمیتواند سفارش کند. این اظهار ناتوانی غیرالله است و همین است عقیده توحید. شفاعت میتواند سه صورت داشته باشد: نخست اینکه بزرگتر پیش کوچکتر سفارش کند. این نوع شفاعت در پیشگاه خداوند غیرممکن است، زیرا کسی بزرگتر از خداوند نیست. دوم اینکه فردی همرتبه شفاعت کند. این نیز غیرممکن است، چون هیچ فردی با خداوند متعال همرتبه نیست. صورت سوم این است که فردی دارای موقعیت پایینتر شفاعت کند و در واقع این یک تقاضا و درخواست است. این نوع شفاعت جایز و از قرآن و سنّت ثابت است.
* علم غیب مختص خداوند یکتاست و پنجاهوپنج آیه قرآن مجید به این مطلب دلالت دارند. علم غیب همان است که فقط یک ذات از آن مطلع باشد، وقتی فرد دیگری از آن باخبر باشد دیگر علم غیب نیست. برخی معتقدند که پیامبر اسلام صلّیاللهعلیهوسلّم علم غیب داشت، اما از روی تواضع و شکستهنفسی میفرمود که غیب نمیداند! این دیدگاه، اهانت به رسول گرامی اسلام صلّیاللهعلیهوسلّم و نسبت دروغ به آن پیامبر بزرگوار است. خداوند در قرآن خطاب به آنحضرت میفرماید: «قُلْ لَا أَقُولُ لَکُمْ عِنْدِی خَزَائِنُ اللهِ وَ لَا أَعْلَمُ الْغَیْبَ»(انعام:۵۰).
* نماز باعث الفت بین مسلمانان و رفع عذاب و تنگی رزق است. بهوسیله نماز بغض دور میشود. به راست کردن صفها و پیروی از امام در نماز دستور داده شد تا وحدت و یکدلی در دلهای مسلمانان جای بگیرد و به اطاعت رهبر و امام عادت کنند. نماز وسیله نجات از مصیبتهاست. نماز بیانگر انتهای عجز و انکسار انسان در پیشگاه الله است. دعا بدون ایمان بیفایده است. بدون ایمانِ معتبر، نه دعای شخص در حق خودش مفید واقع میشود و نه دعای دیگران.
* در بیان عقاید اساسی اسلام، حتیالامکان بدون مقدمه و آگاهیبخشی، آداب و رسوم خرافی رایج در بین مردم را بهطور صریح رد نکنیم؛ زیرا اهمیت رسوم در دل مردم مستحکم است و اگر بدون مقدمه و صریح در نفی آنها سخن رانده شود مردم بهجای پذیرفتن به مخالفت روی خواهند آورد.
* هنگامیکه نبرد بین انگلیسیها و ترکهای عثمانی در جریان بود، مولانا حسینعلی ضمن سخنرانی در شهر میانوالی مسلمانان را تشویق به جهاد کرد. برخی اعتراض کردند که ترکها بهخاطر حکومت میجنگند نه اسلام، پس چگونه مبارزه آنها جهاد تلقی میشود؟ مولانا در پاسخ فرمودند: «جنگیدن بهخاطر کشور هم جهاد است؛ زیرا اگر کشور اسلامی در تصرف کفار قرار بگیرد آنها به ترویج کفر روی خواهند آورد و تلاش خواهند کرد مسلمانان را مرتد کنند؛ بنابراین کمک مالی و جانی آنها (ترکهای عثمانی) وظیفه ماست.»
نمونههایی از تفسیر ایشان
* «بسم الله الرحمن الرحیم؛ ای قولوا بسم الله، و معناه اَستعین الله خاصه و اَدعوه خاصه لا غیره…»؛ یعنی بگویید که فقط از خدا مدد میجوییم و فقط او را میخوانیم. نام دیگر سوره فاتحه «تعلیم المسئله» است؛ زیرا خداوند با این سوره به بندگان میآموزد که چگونه از ذات یگانهاش سؤال کنند و کمک بجویند. در ابتدای تمام کلمات تمجیدی و دعایی لفظ «قولوا» محذوف است.
خلاصه قرآن در سوره فاتحه ذکر شده، خلاصه سوره فاتحه در «بسم الله الرحمن الرحیم» و خلاصه آن در «باء» استعانه مذکور است. همانگونهکه از حضرت علی رضیاللهعنه در تفسیر مواهبالرحمن و تفسیر عزیزی نقل شده است، لفظ «الله» شامل صفات الوهیت و ربوبیت خداوند یکتاست.
* «الحمد لله رب العالمین»؛ الفلام در «الحمد» برای عهد خارجی است و منظور از آن صفات ویژه خداوند است که در وجود هیچ مخلوق دیگری یافت نمیشوند؛ یعنی صفات فاعلیه یا همان صفات مافوقالاسباب مانند مالک و مختار، کارساز، متصرف و حاجتروا مختص خداوند هستند. این تفسیر عقیده مشرکین مکه را رد میکند که صفات مافوقالاسباب را برای معبودان خود ثابت میکردند. «ربالعالمین» پس از اثبات صفات ویژه مثل خلق، صفت ربوبیت ذکر شد. همانگونهکه مخلوق برای آفرینش به خالق نیاز دارد، برای بقای وجود و پرورش هم نیاز به «رب» دارد. رب ذاتیست که تدریجاً کسی را به کمال میرساند و طبق نیازش به او عنایت و بخشش میکند و او را از هر نوع گزند حفاظت میکند.
*«وَ ذَرُوا ظَاهِرَ الْإِثْمِ وَ بَاطِنَهُ»(انعام:۱۲۰)؛ یعنی گناهانی را که با اعضا و جوارح صورت میگیرند یا مربوط به درون و قلب هستند، ترک کنید. از جمله این گناهان و بزرگترین آنها شرک فعلی و اعتقادی است. شرک فعلی مثل طواف، سجده و پیاده رفتن به قصد پرستش غیرالله. و شرک اعتقادی مثل متصرف و عالمالغیب دانستن غیرالله. در تفسیر خازن نیز همین تفسیر برای ظاهر و باطن گناه ترجیح داده شده است.
*«یَا نِسَاءَ النَّبِیِّ مَنْ یَأْتِ مِنْکُنَّ بِفَاحِشَهٍ مُبَیِّنَهٍ»(احزاب:۳۰)؛ منظور از «فَاحِشَهٍ مُبَیِّنَهٍ» حرف زشت و ناشایست است؛ با این تفسیر شبهات و اتهامات مستشرقین و همفکرانشان رد میشود.
*«وَالَّذِینَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ مَا یَمْلِکُونَ مِنْ قِطْمِیر»(فاطر:۱۳)؛ ای کفار! کسانی را که شما غیر از خدا میخوانید، مالک یک قطمیر هم نیستند. جسد میت مشابه هسته خرما و کفن آن مثل قطمیر (پوست نازک هسته خرما) است. هنگامیکه میت مالک کفنش نیست، چگونه میتواند مالک جان و مال، عزت و ذلت، پیروزی و شکست، و برکات باشد؟!
*«إِنَّ اللهَ وَ مَلَائِکَتَهُ یُصَلُّونَ عَلَى النَّبِیِّ»(احزاب:۵۶)؛ [بهخاطر نشر دعوت توحید و بهجای آوردن احکام الهی،] خداوند و فرشتگانش بر پیامبر درود میفرستند و آفرین میگویند، پس شما ای مؤمنان نیز بر ایشان درود و سلام بفرستید.
با توجه به سیاق و سباق آیه، معنای «صلّوا علیه» آفرین گفتن بیان شده است. «سلّموا تسلیماً»، یعنی با دل و جان احکام او را بپذیرید.
*لَهُ دَعْوَهُ الْحَقِّ وَ الَّذِینَ یَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ لَا یَسْتَجِیبُونَ لَهُمْ بِشَیْءٍ إِلَّا کَبَاسِطِ کَفَّیْهِ إِلَى المَاءِ لِیَبْلُغَ فَاهُ وَ مَا هُوَ بِبَالِغِهِ(رعد:۱۴)؛ فقط ذات یگانه خدا را خواندن و طلب کمک از او حق است و از دست بقیه کاری ساخته نیست. آنها نه چیزی میدانند و نه میتوانند انجام دهند. مثل اینکه کسی آب را صدا بزند که بیا! آب نه میفهمد و نه توان آمدن دارد.
جملاتی از رساله “بلغه الحیران”
بزرگترین مدرک و برهان توحید قرآن مجید است.
قرآن ضمن بیان واقعات و حکایات به بیان عقاید و توضیح آنها میپردازد.
قرآن مجید، فرقان حمید است و [در تفسیر آیات لزوماً] به شأن نزول نیاز نیست.
عدم اعتماد بر احکام قرآنی، شرک است. کمال اصلی قرآن فصاحت و بلاغت آن نیست، بلکه بیان توحید و رد شرک است، و احکام بالتبع ذکر شدهاند. قرآن کریم اکثراً شرک اعتقادی را رد میکند و نفی شرک عملی کمتر ذکر شده است؛ زیرا با نفی شرک اعتقادی ریشه شرک خشکانده میشود و شاخوبرگهای آن که اعمال شرکیه هستند، خودبهخود از بین میروند.
مولانا حسینعلی از دیدگاه برخی علما و شخصیتها
مولانا عبدالقادر رایپوری: مولانا حسینعلی از بزرگان اولیاءالله و فنا فیالتوحید بود، خداوند به ایشان دو نعمت قرآن و توحید عطا کرده بود.
علامه انورشاه کشمیری: مولانا حسینعلی امام و شیخ نقشبندی مجددی زمان ماست.
شیخالاسلام مولانا حسیناحمد مدنی: ما مولانا حسینعلی را بهعنوان بزرگ خود میپذیریم.
خواجه محمّدعثمان دامانی: مولوی حسینعلی بر حقائق معارف آگاه است و بر علوم نقلی و اصلی حاوی، راوی فنون اصلی و فرعی و صاحب استعداد میباشد.
شیخالتفسیر مولانا احمدعلی لاهوری: در جلسات انجمن خدامالدین، علما را برای افاده رساندن به عموم مردم دعوت میکنم، اما مولانا سید انورشاه کشمیری و مولانا حسینعلی را برای افاده رساندن به علما.
علامه سید سلیمان ندوی خطاب به مولانا غلاماللهخان: شیخ شما [مولانا حسینعلی] فکر و فهم بزرگی از قرآن حاصل کرده بود. درک ایشان از معارف قرآنی در کل هندوستان کمنظیر است. به اصطلاح صوفیه، استغراق و انهماک ایشان در توحید نتیجه کیفیت ایمانی ایشان بود.
مولانا سید ابوالحسن علی ندوی: مولانا حسینعلی در تبلیغ و تصریح عقیده توحید بر نقشقدم شیخالإسلام ابنتیمیه و مولانا سید اسماعیل شهید (نوه امام شاهولیالله دهلوی) گامزن بود، و مرکز و محور تفسیر قرآن ایشان همین موضوع بود.(ندوی، پرانی چراغ: ۱۵۹)
مولانا منظوراحمد نعمانی لکهنوی: مولانا حسینعلی با توحید و دعوت به آن بسیار محبت داشت و از شرک نه تنها بیزار، بلکه دشمن آن بود. در پیروی از سنّت نیز پیشرو بود.
مولانا مفتی کفایتالله دهلوی: بدون شک مولانا حسینعلی عالمی بزرگوار و پیرو سنّتاند.
آثار و تألیفات
در تفسیر و علوم قرآن: ۱٫ بلغه الحیران فی ربط آیات القرآن (اردو)؛ ۲٫ البیان فی ربط القرآن (اردو).
در حدیث: ۱٫ تلخیص الطحاوی (عربی)؛ ۲٫ تحریرات حدیث (عربی)؛ ۳٫ تقریر الجنجوهی [/گنگوهی] علی صحیح البخاری (عربی)؛ ۴٫ تقریر الجنجوهی علی صحیح المسلم (عربی)؛ ۵٫ عون المعبود علی سنن ابیداود؛ ۶٫ رساله جریدتین (عربی).
در فقه: ۱٫ برهان التسلیم؛ ۲٫ رساله خمس اوسق؛ ۳٫ رساله رفع سبابه؛ ۴٫ رساله ذبح فوق العقده؛ ۵٫ خلاصه فتحالقدیر.
در عقاید: ۱٫ رساله مسئله علم غیب (اردو)؛ ۲٫ تفنچه (اردو).
در تصوف: ۱٫ تحفه ابراهیمیه (فارسی)؛ ۲٫ حواشی فوائد عثمانی (فارسی).
شاگردان و فیضیافتگان
از میان شاگردان برجسته و خلفای مجاز ایشان، شیخالقرآن مولانا غلاماللهخان، خواجه سراجالدین موسیزئی، مولانا عبدالله درخواستی، مولانا ولیالله گلیانوی، مولانا قاضی نورمحمّد، مولانا عنایتاللهشاه بخاری، مولانا محمّدطاهر پنجپیری، مولانا سیداحمدحسین سجاد بخاری، مولانا سرفرازخان صفدر، مولانا مفتی محمّدحسین نیلوی و مولانا سید احمدرضا بجنوری رحمهمالله قابل ذکراند. مولانا سید عبدالواحد سیدزاده گشتی از بلوچستان ایران نیز به محضر مولانا حسینعلی رسیده و در علوم قرآن و تفسیر از ایشان کسب فیض کرده است. همچنین در تزکیه و اصلاح از ایشان فیض برده و اجازه و خلافت برای بیعت و ارشاد یافته است.
سخن پایانی
هشت دهه زندگی مولانا حسینعلی رحمهالله، با تلاش و مجاهدت و خدمت به قرآن و سنّت همراه بود، و تلاشهای ایشان به شکلگیری نهضت قرآنی گسترده و تأثیرگذاری منجر شد. روح گرامی این عالم ربّانی، داعی توحید و مفسّر بزرگ قرآن، شب دوشنبه ۴ رجب ۱۳۶۳ق./ ۲۵ ژوئن ۱۹۴۴م. در زادگاهش وانبچران و در درسگاهی که سالیان بسیار محل تدریس ایشان بود، به ملکوت اعلی پیوست. روز بعد شاگرد برجسته و جانشین علمی و معنوی ایشان شیخالقرآن مولانا غلاماللهخان بر پیکر ایشان نماز جنازه خواند و این پیکر گرامی در همان درسگاه به خاک سپرده شد. «کُلُّ مَن علیها فان و یبقی وجه ربّک ذوالجلال و الإکرام».
منابع:
۱٫ الوانی، حسینعلی؛ فیوضات حسینی (معروف به تحفه ابراهمیمه)؛ گوجرانواله: اداره نشر و اشاعت مدرسه نصرهالعلوم، ۱۳۸۷ق.
۲٫ بخاری، سجاد؛ اقامه البرهان؛ راولپندی: کتبخانه رشیدیه، ۲۰۰۱م.
۲٫ حسنی، عبدالحی؛ نزههالخواطر؛ کراچی: دارالاشاعت، ۲۰۰۴م.
۴٫ میانمحمّدالیاس؛ سوانح مولانا حسینعلی؛ پیشاور: اشاعت اکادمی، [بیتا].
۵٫ ندوی، ابوالحسن علی؛ پرانی چراغ؛ کراچی: مجلس نشریات اسلام، ۲۰۱۰م.
با سلام و احترام فراوان، ممنونم که مقاله بنده را در سایت خودتون بازنشر دادید. ولی متاسفانه هرچه صفحه را بالا و پایین کردم جایی ندیدم منبع مقاله و نام نویسنده را درج کرده باشید. شایسته است اصحاب رسانه حق نویسندگان و ناشران را رعایت کنند. این امر بر ارزش خود آنها میافزاید.
و من الله التوفیق