گزیدهای از سخنان هنگام وفات خلفای راشدین(رضیالله عنهم اجمعین)
* سیدنا ابوبکر صدیق رضی الله عنه: ام المؤمنین سیدتنا عائشه رضی الله عنها روایت می کنند که وقتی لحظه وفات اولین خلیفه مسلمانان ابوبکر صدیق رضی الله عنه فرا رسید عرض کردم: «قسم به عمرت! هنگامی که مرگ فرا رسد و نفس تنگ گردد مال و ثروت نمیتواند مانع گردد.» ابوبکر رضی الله عنه […]
* سیدنا ابوبکر صدیق رضی الله عنه:
ام المؤمنین سیدتنا عائشه رضی الله عنها روایت می کنند که وقتی لحظه وفات اولین خلیفه مسلمانان ابوبکر صدیق رضی الله عنه فرا رسید عرض کردم: «قسم به عمرت! هنگامی که مرگ فرا رسد و نفس تنگ گردد مال و ثروت نمیتواند مانع گردد.» ابوبکر رضی الله عنه فرمود:
«ای دخترکم! این کلام را بر زبان مران؛ بلکه بگو: و سـرانجام سکرات مرگ به حق فرا مى رسد (و به انسان گفته مى شود) این همان چیزى است که از آن مى گریختى!» آنگاه به عائشه رضی الله عنها فرمود:« این لباسهایم را بنگرید آنها را شسته و من را در آنها کفن نمایید چرا که انسان زنده مستحق تر است به پوشیدن لباس نو از شخص مرده»]کنزالعمال۱۲/۲۴۰ حدیث ۳۵۷۱۸[.
وقتی وفاتش فرا رسید حضرت عمر رضی الله عنه را اینگونه وصیت نمود: «من تو را چند وصیت می کنم امیدوارم که از من بپذیری؛ خداوند بر انسان حقی در شب دارد که روز آن را نمی پذیرد و نیز خداوند بر انسان حقی در روز دارد که شب آن را نمیپذیرد. و همانا او عبادت نافله را تا مادامیکه فرض ادا نشود نمی پذیرد. براستی که ترازوی اعمال افرای که در قیامت ترازوی(اعمال نیک)شان سنگین است بدین خاطر است که در دنیا از حق پیروی نمودند در حالی که این پیروی نمودن از حق در دنیا برایشان سخت تمام میشد و شایسته ترازویی که در آن حق نهاده می شود این است که سنگین باشد.
و براستی که ترازوی اعمال افرای که در قیامت ترازوی(اعمال نیک)شان سبک است بدین خاطر است که در دنیا از باطل پیروی نمودند در حالی که این پیروی نمودن از باطل در دنیا برای شان راحت بود. و سزاوار ترازویی که در آن باطل نهاده می شود این است که سبک باشد.]وصایاالعلماء۱/۳۳[
* سیدنا عمر فاروق رضی الله عنه:
هنگامی که حضرت عمر رضی الله عنه زخمی شد عبدالله ابن عباس رضی الله عنهما به خدمتش رسیده عرض کرد: «ای امیرالمؤمنین! اسلام آوردی زمانی که مردمان کفر کردند و جهاد کردی در رکاب رسول الله صلی الله علیه و سلم وقتی مردم دست از یاریش کشیدند و تنهایش گذاشتند و به شهادت رسیدی درحالی که دو نفر در مورد تو تفاوت رأی نداشتند. و رسول خدا در حالی وفات نمود که از تو راضی بود». حضرت عمر رضی الله عنه فرمود: سخنت را دوباره تکرار کن! ابن عباس سخنانش را تکرار نمود. آنگاه سیدنا عمر رضی الله عنه فرمود: «براستی که فریب خورده کسی است که فریب سخنان شما را بخورد؛ به خدا قسم اگر هر آنچه بر آن خورشید می تابد و غروب می کند در اختیار و ملکیت من بود (حاضر بودم) برای خلاصی از ترس مرگ فدیه دهم».[ وصایا العلماء ۱/۳۸ ]
عبدالله ابن عمر رضی الله عنهما میفرماید: در هنگام وفات سر مبارک سیدنا عمر رضی الله عنه بر زانویم گذاشته بود. (حضرت عمر) فرمود: «سرم را بر زمین بگذار!» عرض کردم چه فرقی به حال شما میکند که بر زمین باشد یا بر زانویم؟ فرمود: «مادرت بمیرد، سرم را بر زمین بگذار!» عبدالله می فرماید: سر مبارک را بر زمین گذاشتم آنگاه فرمود:«وای بر من و وای بر مادرم اگر خدایم بر من نبخشاید».[ مسند ابن الجعد ۱/۱۳۶ ، حلیه الأولیاء ۱/۵۲ ]
* سیدنا عثمان ذیالنورین رضی الله عنه
هنگامی که متجاوزان او را زخمی نمودند و در حالی که خون بر رخسارش جاری بود فرمود: «لا إله إلا أنت سبحانک إنی کنت من الظالمین . اللهم إنی أستعذیک و أستعینک على جمیع أموری و أسألک الصبر على بلیتی». شهادت می دهم که معبودی مستحق عبودیت غیر از تو نیست بار الهاها! تو پاک و منزهی و من از زمزه ظالمانم بارالها من به تو پناه می برم و از تو مدد می جویم در تمام امورم و بر این آزمایش از تو صبر میطلبم.» [ تاریخ مدینه دمشق ۳۹/۴۰۱ ، المحتضرین ۱/۵۸ ]
و هنگامی که به درجه رفیع شهادت نایل گشت خزائن او را جستجو نمودند و در آن صندوقی قفلشدهای یافتند پس صندوق را گشوند و در آن نوشتهای به این مضمون مشاهده نمودند: «این وصیت نامه عثمان است: به نام خداوند بخشنده مهربان، عثمان فرزند عفان گواهی میدهد که معبود برحقی به جز الله نیست که ذاتش واحد است و هیچ شریکی ندارد و گواهی میدهد که محمد صلی الله علیه و سلم بنده و برگزیده اش است و نیز گواهی می دهد که بهشت حق است و خداوند مردگان را در روزی که هیچ شکی در آن نیست بر می انگیزد و همانا خداوند خلاف وعده نمی کند. بر همین اعتقاد میزید و بر آن میمیرد و بر همین اعتقاد ـ اگر خدا بخواهد ـ مبعوث می شود.» [ کنز العمال ۱۳/۴۵ ، تاریخ مدینه دمشق ۳۹/۴۰۱ ، البدایه والنهایه ۷/۱۸۳- ۱۸۴ ]
* سیدنا علی رضی الله عنه
سیدنا علی رضی الله عنه بعد از اینکه زخمی شد فرمود: «با ضارب من چه کردید»؟ عرض شد: دستگیر شده است. فرمود: «از غذایی که من می خورم به او بخورانید و نیز از نوشیدنیای که من مینوشم به او بنوشانید. اگر زنده ماندم در موردش تصمیم خواهم گرفت و اگر من مردم (از آنجا که یک ضربه بر من وارد کرده است) تنها یک ضربه او را بزنید و بر آن نیفزایید».
آنگاه وصیت نمود به حسن رضی الله عنه که او را غسل دهد و فرمود: «در کفن من زیاده روی نکن! چرا که من از رسول الله صلی الله علیه و سلم شنیدم که می فرمود: شما در کفت زیاده روی نکنید چرا که(کفن) خیلی زود (میپوسد و)از بین می رود.» [ سنن البیهقی الکبرى ۳/۴۰۳ ، کنز العمال ۱۵/۲۴۵ ]
و وصت نمود که «در بردن جنازه من به قبرستان میانه بروید نه زیاد تند و نه خیلی آرام حرکت کنید چرا اگر خیر و خوبی باشد من را زود به آن میرسانید و اگر شر و بدی باشد من را از شانههای خود می اندازید. [وصایا العلماء ۱/۴۱ ] .
دیدگاهتان را بنویسید