آخرین اخبار

اهمیت فقه در اسلام

أهمیت فقه در اسلام الحمد لله الذی هدانا لهذا و ما کنا لنهتدی لولا أن هدانا الله والصلاه والسلام علی رسوله محمد و علی آله و أصحابه أجمعین أما بعد: مطلبی که پیشرو دارید در مورد أهمیت فقه می باشد، فقه یکی از نیازهای جامعه ی اسلامی است که یکمسلمان در تمام شعبه های زندگی […]

اشتراک گذاری
۲۰ بهمن ۱۳۹۲
300747 بازدید
کد مطلب : 1046

أهمیت فقه در اسلام
الحمد لله الذی هدانا لهذا و ما کنا لنهتدی لولا أن هدانا الله والصلاه والسلام علی رسوله محمد و علی آله و أصحابه أجمعین أما بعد: مطلبی که پیشرو دارید در مورد أهمیت فقه می باشد، فقه یکی از نیازهای جامعه ی اسلامی است که یکمسلمان در تمام شعبه های زندگی نیازهای خویش را باید از فقه حاصل کند و بر مسائلیکه فقهآء از قرآن و حدیث استنباط و استخراج نموده اند عمل کند. فقه توضیحی است برایقرآن و حدیث، در قرآن خداوند به جای جزئیات کلیات را بیان فرموده است و رسول اللهصلی الله علیه و سلم برآن کلیات توضیحاتی بیان فرموده و روش عمل را بیان نمودهاست، فقهاء مسائل جزئی و احتمالی را توضیح داده اند. به عنوان مثال خداوند میفرماید:« وَأَقِیمُوا الصَّلَاهَ وَآتُوا الزَّکَاهَ» [البقره : ۴۳] ونماز را قائم دارید و زکات رابپردازید. اما، در هیچ آیه ای در قرآن روش نماز خواندن و روش ادا کردن زکات بیاننشده است، لیکن رسول الله صلی الله علیه و سلم با اقوال و افعال خویش روش نمازخواندن را به مسلمانان یاد داده، و همچنین نصاب زکات و روش پرداخت آن را روشننموده است. لیکن اگر یکی در نماز اشتباهاتی داشت نمازش چه می شود؟ با چه کارهائینماز فاسد و با چه اعمالی مکروه می شود؟ در چه صورتی سجده ی سهو لازم است؟ فرائض،واجبات، سنتها، مستحبات و مکروهات نماز کدامند؟ اینگونه مسائل را فقهآء بیان نمودهاند وبرای هر یک از اینها تعریفی در قرآن و حدیث نیامده است. و همینطور مسائلزکات، حج، معاملات، معاشرات و هزاران مسائل که در هر زمینه یک مسلمان برای اینکهزندگی اش مطابق با دستورات اسلام باشد چاره جز عمل به این مسائل که فقهای امتنگاشته اند و به صورت کتب فقهی معروف هستند ندارد.
تعریف فقه
علامه محمد أمین معروف به ابن عابدین فقه را اینگونه تعریف نموده است:«فَالْفِقْهُلُغَهً : الْعِلْمُ بِالشَّیْءِ ثُمَّ خُصَّ بِعِلْمِ الشَّرِیعَهِ ، وَفَقِهَبِالْکَسْرِ فِقْهًا عَلِمَ ، وَفَقُهَ بِالضَّمِّ فَقَاهَهً صَارَ فَقِیهًا. وَاصْطِلَاحًا: عِنْدَ الْأُصُولِیِّینَ الْعِلْمُ بِالْأَحْکَامِ الشَّرْعِیَّهِالْفَرْعِیَّهِ الْمُکْتَسَبُ مِنْ أَدِلَّتِهَا التَّفْصِیلِیَّهِ». (رد المحتار -(۱ / ۸۰ – المکتبه الشامله)
فقه در لغت: یعنی دانستن چیزی، سپس به علم شریعت خاص شد، فَقِهَ باکسره قاف یعنی دانست، فَقُهَ به ضمه قاف یعنی فقیه گردید.
فقه در اصطلاح: نزد اصولیین عبارت است از دانستن احکام شرعی فروعی کهاز دلایل تفصیلی آن حاصل شده و به دست آمده اند.
امام ابوحنیفه رحمه الله فقه را اینگونه تعریف نموده است: «معرفهالنفس ما لها وما علیها (حاشیه رد المحتار – (۱ / ۶۶) فقه عبارت است از شناختن نفسآنچه را که به نفع وی و آنچه را که به ضرر اوست.
مأخذ و مصدر فقه
باید دانست که فقه اینطور نیست که آراء شخصی باشد و هر مجتهدی آنچه بهذهنش رسیده بدون دلیل بیان کند و عموم مردم از آن پیروی کنند و قرآن و حدیث راکنار بگذارند، بلکه مأخذ فقه کتاب الله و سنت رسول الله و اجماع امت و قیاس میباشد. محمد علاء الدین الحصفکی می نویسد: «واستمداده من الکتاب والسنه والاجماعوالقیاس» (الدر المختار – (۱ / ۴۱ – المکتبه الشامله) و مأخذ فقه از کتاب و سنت واجماع و قیاس می باشد.
امام رازی رحمه الله این چهار اصول را از آیه ی «یَا أَیُّهَا الَّذِینَآمَنُوا أَطِیعُوا اللَّهَ وَأَطِیعُوا الرَّسُولَ وَأُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ فَإِنْتَنَازَعْتُمْ فِی شَیْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَالرَّسُولِ إِنْ کُنْتُمْ تُؤْمِنُونَبِاللَّهِ وَالْیَوْمِ الْآخِرِ ذَلِکَ خَیْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِیلًا (۵۹) [النساء : ۵۹] ثابتنموده است، علاقه مندان می توانند تفسیر این آیه را در تفسیر کبیر امام رازیمطالعه کنند.
هدف و غرض فقه
هدف و غرض از فقه اینست که انسان زندگی خویش را موافق احکام شرعیبگذراند و سعادت دنیا و آخرت را حاصل نماید. «وغایته الفوز بسعاده الدارین». (الدرالمختار – (۱ / ۴۱- المکتبه الشامله)
سند فقه
وَقَدْ قَالُوا : الْفِقْهُزَرَعَهُ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ مَسْعُودٍ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ ، وَسَقَاهُعَلْقَمَهُ ، وَحَصَدَهُ إبْرَاهِیمُ النَّخَعِیّ ، وَدَاسَهُ حَمَّادٌ ،وَطَحَنَهُ أَبُو حَنِیفَهَ ، وَعَجَنَهُ أَبُو یُوسُفَ وَخَبَزَهُ مُحَمَّدٌ ،فَسَائِرُ النَّاسِ یَأْکُلُونَ مِنْ خُبْزِهِ. (رد المحتار – (۱ / ۱۱۸)
علماء فرموده اند: نخستین شخص از میان اصحاب رسول الله صلی الله علیهو سلم که تخم فقه را که حضرت محمد صلی الله علیه و سلم از کتاب و سنت آورده بود کاشت،عبد الله بن مسعود بود، وعلقمه آن را آبیاری کرد، ابراهیم نخعی آن را درو نمود، وحماد آن را کوبید، وابوحنیفه آن را آرد نمود، بعد از آن ابویوسف آن را خمیر نمودهو امام محمد آن را پخت، اکنون عموم مردم از نانی که امام محمد پخته است می خورند.
کتب فقهی احناف
کتب فقهی احناف در قرن دوم هجری توسط امام محمد شاگرد امام ابوحنیفهرحمهما الله نوشته شدند، اینها شش کتابند که به علت شهرتی که داشتند و به روایتثقات از وی ثابت هستند به ظاهرالروایت و أصول معروف اند، که عبارتند از: ۱- المبسوط۲- الزیادات ۳- الجامع الصغیر ۴- الجامع الکبیر ۵- السیر الصغیر ۶- السیر الکبیر. و کتب متون فقهیدیگر احناف از همین کتابها گرفته شده اند.
ثبوت فقه از قرآن
خداوند می فرماید: «وَمَا کَانَ الْمُؤْمِنُونَ لِیَنْفِرُوا کَافَّهًفَلَوْلَا نَفَرَ مِنْ کُلِّ فِرْقَهٍ مِنْهُمْ طَائِفَهٌ لِیَتَفَقَّهُوا فِیالدِّینِ وَلِیُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذَا رَجَعُوا إِلَیْهِمْ لَعَلَّهُمْیَحْذَرُونَ (۱۲۲) [التوبه : ۱۲۲] شایسته نیست برای مؤمنان که همگی (برای جهاد)بیرون روند، چرا از هرگروه بزرگ از میان ایشان گروه کوچکی خارج نمی شود، تا فقیهشوند در دین و تا بترسانند قوم خویش را زمانیکه برمی گردند به سوی قوم خویش، تاایشان بترسند (و نافرمانی نکنند)
در این آیه خداوند فرمودند: «لِیَتَفَقَّهُوا» تفقه از باب تفعل است واشاره است به اینکه با تکلف و تحمل مشقتها و سختی ها فقیه بودن در دین را حاصل کنند،زیرا که انسان بدون تلاش و کوشش فقیه نمی گردد. علامه آلوسی رحمه الله می نویسد: «{ لّیَتَفَقَّهُواْ فِى الدین } أی لیتکلفوا الفقاهه فیه فصیغه التفعل للتکلف ،ولیس المراد به معناه المتبادر بل مقاساه الشده فی طلب ذلک لصعوبته فهو لا یحصلبدون جد وجهد» (تفسیر الألوسی – (۷ / ۴۰۳- المکتبه الشامله).
دو گروه مجاهدین و فقهآء
در این آیه خداوند دو گروه را ذکر فرمودند ۱- گروه مجاهدین ۲- گروهفقهاء. برای سر بلندی اسلام در هر زمان به این دو گروه نیازمندیم، اگر مجاهدین وسرفروشان نباشند کفار بر مسلمانان تسلط می یابند وغلبه حاصل می کنند، اگر فقهاءوعلماء نباشند عموم مردم نمی دانند چگونه بر دین عمل کنند و مسائل دینی را نمیفهمند.
فقهاء و مجاهدین در حدیث
رسول الله صلی الله علیه و سلم نیز سر بلندی اسلام و مسلمین را درموجود بودن این دو گروه قرار داده، چنانکه در حدیثی فرمودند: «مَنْ یُرِدْ اللَّهُبِهِ خَیْرًا یُفَقِّهْهُ فِی الدِّینِ وَلَا تَزَالُ عِصَابَهٌ مِنْالْمُسْلِمِینَ یُقَاتِلُونَ عَلَى الْحَقِّ ظَاهِرِینَ عَلَى مَنْ نَاوَأَهُمْإِلَى یَوْمِ الْقِیَامَهِ» (صحیح مسلم، بَاب قَوْلِهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِوَسَلَّمَ لَا تَزَالُ طَائِفَهٌ مِنْ أُمَّتِی ظَاهِرِینَ عَلَى الْحَقِّ لَایَضُرُّهُمْ مَنْ خَالَفَهُمْ). کسی که الله به او اراده ی خیر بکند او را در دینفقیه می گرداند، و همیشه گروهی از مسلمین جهت اثبات حق می جنگند، و بر کسی که باآنها دشمنی کند تا روز قیامت غالب هستند. غلبه ی مسلمانان به دو صورت است،اگرمسلمان واقعی باشند و صلاحیت و شایستگی داشته باشند، به اعتبار حکومت و سلطنتغالب می شوند، و اگر این صلاحیت را نداشته باشند، با دلیل و حجت همیشه غالب هستند.
یادگیری فقه از عبادت افضل است
از ابن عباس رضی الله عنه روایت است که رسول الله صلی الله علیه و سلمفرمودند: «فَقِیهٌ أَشَدُّ عَلَى الشَّیْطَانِ مِنْ أَلْفِ عَابِدٍ» قَالَ أَبُوعِیسَى هَذَا حَدِیثٌ غَرِیبٌ وَلَا نَعْرِفُهُ إِلَّا مِنْ هَذَا الْوَجْهِ مِنْحَدِیثِ الْوَلِیدِ بْنِ مُسْلِمٍ (سنن الترمذی، بَاب مَا جَاءَ فِی فَضْلِالْفِقْهِ عَلَى الْعِبَادَهِ) یک فقیه بر شیطان از هزار عابد شدیدتر است.
علت اینکه یک فقیه بر شیطان بسیار سخت است اینست که فقیه از شیطاناطاعت نمی کند و دیگران را نیز از اطاعت شیطان باز می دارد و به راه دین راهنمائیمی کند.
هر محدثی فقیه نیست
از زید بن ثابت رضی الله عنه روایت است که رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمودند: «نَضَّرَ اللَّهُ امْرَأً سَمِعَ مَقَالَتِی فَبَلَّغَهَا فَرُبَّحَامِلِ فِقْهٍ غَیْرِ فَقِیهٍ وَرُبَّ حَامِلِ فِقْهٍ إِلَى مَنْ هُوَ أَفْقَهُمِنْهُ زَادَ فِیهِ عَلِیُّ بْنُ مُحَمَّدٍ ثَلَاثٌ لَا یُغِلُّ عَلَیْهِنَّقَلْبُ امْرِئٍ مُسْلِمٍ إِخْلَاصُ الْعَمَلِ لِلَّهِ وَالنُّصْحُ لِأَئِمَّهِالْمُسْلِمِینَ وَلُزُومُ جَمَاعَتِهِمْ (سنن ابن ماجه، بَاب مَنْ بَلَّغَ عِلْمًا)
سبز و خرّم بگرداند الله شخصی را که گفته ی مرا شنید و آن را (بهدیگران) رسانید، بسیاری حمل کننده ی فقه وجود دارد که فقیه نیستند، و بسیاری حملکننده ی فقه هستند، (که فقه را حمل می کنند) به سوی کسی که او از وی فقیه تر است.علی بن محمد در این حدیث این را اضافه کرده که: سه چیزاند که بر آنها قلب هیچ شخصمسلمانی خیانت نمی کند (یعنی هر کس بر این سه چیز عمل کند قلبش صاف و بدون کینه میماند) ۱- خالص گردانیدن عمل فقط برای الله ۲- خیر خواهی برای سران و پیشوایان(دینی و دنیوی) مسلمانان ۳- لازم گرفتنجماعت مسلمانان (و راهی را غیر از راه آنان انتخاب نکردن). این حدیث را امام أحمدبن حنبل نیز در مسند خویش روایت کرده است.
از این حدیث معلوم می گردد که بسیاری از محدثین هستند که حدیث راروایت می کنند اما از آن مسائل فقهی که در این حدیث نهفته است، بی خبراند و درذهنشان نمی آید، لیکن فقیه مسائل زیادی را از همین حدیث استخراج می کند، پس معلومشد که هر محدث فقیه نیست و فقهآء معنای حدیث را بهتر می فهمند. چنانکه امام ترمذیرحمه الله در مبحث غسل میت می فرماید: «وَکَذَلِکَ قَالَ الْفُقَهَاءُ وَهُمْأَعْلَمُ بِمَعَانِی الْحَدِیثِ (سنن الترمذی – بَاب مَا جَاءَ فِی غُسْلِالْمَیِّتِ) یعنی فقهآء اینطور گفته اند (که در غسل میت تعداد تعیین نشده) وفقهآء بهمعنای حدیث داناتراند. نیز حدیثی ترجیح دارد که اهل علم بر آن حدیث عمل می کنند،حدیثی که اهل علم بر آن عمل نمی کنند، گرچه از نظر سند صحیح باشد بر آن عمل نمیشود و ترجیح ندارد، امام ترمذی در مورد همین مسأله می نویسد: «وَالْعَمَلُ عَلَىهَذَا عِنْدَ أَهْلِ الْعِلْمِ» و نزد اهل علم عمل بر همین است.
اطاعت از فقهاء واجب است
خداوند میفرماید: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللَّهَ وَأَطِیعُوا الرَّسُولَوَأُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ فَإِنْ تَنَازَعْتُمْ فِی شَیْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِوَالرَّسُولِ إِنْ کُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْیَوْمِ الْآخِرِ ذَلِکَ خَیْرٌوَأَحْسَنُ تَأْوِیلًا (۵۹) [النساء : ۵۹]ای مؤمنان از الله اطاعت کنید، و از رسول خدا اطاعت کنید، وصاحبان حکم را که ازشما هستند نیز اطاعت کنید، پس اگر با هم در مورد چیزی اختلاف کردید، آن را به خداو رسول برگردانید، اگر به خدا و روز آخرت ایمان دارید، آن (برگردانیدن اختلافات به خداو رسول) بهتر است و به اعتبار نتیجه نیکوتر است.
در این آیه خداوند علاوه از اطاعت خدا و رسول به اطاعت اولی الأمر نیزدستور داده است، أولی الأمر یعنی کسانی که حکم صادر می کنند، واینها دو گروههستند: ۱- حاکمان، که در امور دنیوی حکم و دستور به دست آنهاست، لذا اطاعت از آناندر امور دنیوی به شرطی که حکمشان خلاف شریعت نباشد واجب است. ۲- علماء و فقهاء، کهدر امور دینی حکم می دهند و مسأله دینی را بیان می کنند و فتوا صادر می کنند، لذاعمل بر حکم آنان نیز واجب است. چنانکه علامه ابن کثیر رحمه الله می نویسد: «وقال علی بن أبیطلحه، عن ابن عباس: { وَأُولِی الأمْرِ مِنْکُمْ } یعنی: أهل الفقه والدین. وکذا قالمجاهد، وعطاء، والحسن البصری، وأبو العالیه: { وَأُولِی الأمْرِ مِنْکُمْ } یعنی: العلماء.والظاهر -والله أعلم-أن الآیه فی جمیع أولی الأمر من الأمراء والعلماء، کما تقدم. (تفسیرابن کثیر)
قاضی ثناء الله رحمه الله نیز می نویسد: «و کذا یشتمل الفقهاء والعلماء والمشائخبل اولى لانهم ورثه الأنبیاء وخازنوا احکام اللّه واحکام رسوله» (التفسیر المظهرى ـموافقا للمطبوع – (۱ / ۸۲۸).
پس ثابت شد که اطاعت از فقهاء واجب است، و مسائلی که فقهاء بیان نمودهاند برگرفته از قرآن و سنت می باشند. چون این مسائل اجتهادی هستند و فهم و استعدادافراد با هم فرق دارند و برابر نیستند، لذا شاهد اختلافاتی در میان فقهاء هستیم واین اختلافات فقهی در زمان صحابه نیز وجود داشته، چنانکه این امر بر کسانی که کتبحدیث را مورد مطالعه قرار داده اند، پوشیده نیست.
نتیجه گیری
در پایان نتیجه می گیریم که فقه وسیله ایست برای رسیدن به سعادت دنیا و آخرت، و همانطور که جهت دریافت راه صحیح و درست در امور دنیوی به متخصصین فن مراجعه می کنیم، در امور دین نیز باید به متخصصین که فقهاء می باشند مراجعه نموده و حل مسائل خود را از آنان جویا باشیم. ناگفته نماند که در زمان حاضر مفتیان هستند که با تلاش و جستجو از لابلای کتب فقهی پاسخگوی سوالات مردم هستند، و عموم مردم نیز باید به همین افراد جهت حل اختلافات مراجعه نمایند. اگر چنانچه یکی بگوید: من نیاز به کتب فقهی ندارم و مستقیماً از قرآن و حدیث مسائل را دریافت می کنم، به منزله ی اینست که بگوید من نیازی به نان نانوائی ندارم خودم گندم میکارم، آبیاری می کنم، درو میکنم، خرمن کوبی می کنم،آرد می کنم، خمیرنموده و میپزم. در جواب می گوئیم این زحمات که متحمل می شود برایش مبارک باد، اگر توان آن را دارد پس خودش فقیه است، اما همه ی مردم چنین توانائی و استعدادی را ندارند، پس لزوماً باید از همین نان و غذای آماده بخورند. وآخر دعوانا أن الحمد لله رب العالمین.

مفتی عبدالصمد غیاثی- مدرس مدرسه دارالقرآن سراوان

About Author

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

* Copy This Password *

* Type Or Paste Password Here *