قرآن وسیله نجات
نویسنده/عبدالرحمن نورزهی سپاس و ستایش خدایی را که قرآن را از فیض رحمتش نازل کرده و آن را پیشوا و راهنمای عاشقان قرب و وصال بارگاهش قرار داده است و درود و سلام بر برگزیده مخلوقاتش و آورنده پیام خداوند برای همگان ، محمد (صلی الله علیه و سلم) پیامبر انس و جنّ و […]
نویسنده/عبدالرحمن نورزهی
سپاس و ستایش خدایی را که قرآن را از فیض رحمتش نازل کرده و آن را پیشوا و راهنمای عاشقان قرب و وصال بارگاهش قرار داده است و درود و سلام بر برگزیده مخلوقاتش و آورنده پیام خداوند برای همگان ، محمد (صلی الله علیه و سلم) پیامبر انس و جنّ و بر طرفداران و پیروانش باد تا آخر زمان.
قرآن چراغ دلهایی است که از گلستان آن قدم می گذارند، بهار قلبهایی است که در گلزار آن گل میچینند و شفا دهنده و آرام بخش روح و روان هایی است که از حکمت آن شفا میجویند. قرآن همان کلام نورانی است که برای هدایت بهترین امتهای جهان که اسلام نام دارد، از جانب خدای متعال بر خاتم پیامبران محمد (صلی الله علیه و سلم) نازل شده است. این امت پیش از نزول قرآن، بصورت قبائل پراکندهایی بودند که هیچ پیوند دینی و مصلحت اقتصادی و یا رابطهِ سیاسی آنها را به دور هم جمع نمیکرد. شغلشان جنگ و غارت و اخلاق و عاداتشان ایجاد دشمنی و عداوت بود. از جنبه اجتماعی پایینترین و بیفرهنگترین جامعه انسانی را تشکیل میدادند. از جنبه علمی نیز در نهایت جهل و نادانی قرار گرفته بودند؛ به خواندن و نوشتن اهمیت نمیدادند.
از لحاظ سیاسی هم در انزوای کامل به سر میبردند و کوچکترین رابطهای با دنیای خارج از لحاظ اتحاد، همپیمانی، معاهده و قرارداد نداشتند و این امرصرفاً به خاطر این بود که از نظر سایر ملتها بیاهمیت بهشمار میآمدند، و دارای شأن و مقامی نبودند.
اوضاع سیاسی، صنعتی، علمی، اقتصادی و اجتماعی این ملت به همین نحو از ابتدای وجودش تا مبعوث شدن حضرت محمد (صلی الله علیه و سلم) ادامه داشت و به گواهی تاریخ تا آن زمان و در هیچ قرن و نسلی تغییر و تحولی در آنها بهوجود نیامده بود. وقتی قرآن بهوسیلهی رسول خدا، حضرت محمد برای هدایت این امت آمد بیش از چندسالی طول نکشید که دیدیم ملت عرب به تحرّک و جهش افتاد و خورشیدوار پرتو افشانی کرد؛ اخلاق و بینش صحیح از خود نمایان ساخت و سپس بهعنوان یک نیروی قدرتمند و عادل در جهان به حرکت درآمد و تلاش خود را از موضع عقل و قدرت شروع نمود، ناراحتیها و پریشانیها، محو کننده ظلم و تاریکی
و بلکه حیات بخش و زنده کننده جسمهای بیجان درآمد. چه چیزی باعث شد این تحول ناگهانی که دنیا را متحیر و مبهوت کرده بود به وجود آید؟
باید بگوییم عامل این تحول عظیم تنها وجود حضرت محمد(صلی الله علیه و سلم) و قرآنی بود که از جانب خداوند بر او نازل شد، قرآنی که آن را قانون خود و امتش قرار داد و به عنوان مرجع و امامی معرفی نمود که باید تمام کار و امور خود و پیروانش بر اساس آن انجام گیرد، این امر موجب چنان تغییر و تحولاتی گردید که حتی اگر با جدیت و تلاش فراوان قلم ها و استعدادهای خود را بهکار گیریم نمیتوانیم قسمتی از آن را توصیف کنیم، چه برسد به اینکه به فکر توصیف همه آنها باشیم. این ملت بهوسلیه قرآن زنده گردید و به حرکت در آمد و به وسیله قرآن آگاه و هوشیار شد و امتی منسجم و جامعهای متشکل را بهوجود آورد ، تخریب و نوسازیاش را کلاً تحت رهبری و راهنمایی قرآن انجام داد؛ از این جهت قرآن را باید روح و حیات این امت و رمز وجودی و نگهدارنده آن به شمار آورد.
اما امروز با وجود این قرآن ما در چه موقعیتی قرار داریم؟ دلیل این فاصله زیاد که میان ما و قرآن ایجاد شده است از چیست؟
رهبران مخلص نا امید گشتهاند و تودهی مسلمانان هم در این میان در عذابند و چاره درد را نمیشناسند، مینالند ولی محل درد را تشخیص نمیدهند، به حرکت در میآیند اما نظمی ندارند، احساس دارند ولی بیرویه است، حرف میزنند ولی به دور از خیرخواهی است، نگاه میکنند اما در تاریکی و بدون نور هستند، در تلاشند اما تلاششان با عقل همراه نیست، این بلای عظیم، این حادثه هولناک و این وضع عجیب، امت را به ذلت و خواری انداخته و آن را به سقوط و انحطاط کشانده تا جایی که از حیات هستی خود به شک افتاده و از خود مأیوس و دلسرد شده است. چرا این امت نگاه میکند ولی نمیبیند، لمس میکند ولی قدرت تشخیص ندارد، احساس مینماید اما قدرت درک ندارد، حرف میزند ولی عمل نمیکند، کدام یک از نعمتهایش ربوده شده؟ کدام یک از رگ هایش قـطع شـده؟ چه اخـتلالی در اجـزایـش رخ داده چه عنصری را دست داده و چه رکنی را فراموش کرده که به این بدبختی گرفتار شده است؟
به راستی که سرمایه عظیمش، قرآن مجید را فراموش کرده است. این ملت چگونه میتواند بدون قرآنش دوام داشته باشد و بدون روحش زنده بماند؟ شما میدانید که تأثیر و نقش قرآن بر این ملت و حیات و هستی آن تا چه اندازه میباشد. حال این ملت چگونه میتواند بدون قرآن، پیروز و رستگار باشد و با چیزهایی بر خلاف قرآن سر بلند شود؟
مایه حیات این امت قرآن؛ و روح آن اسلام است و هرگز نمیتواند بدون این دو نیرو زنده بماند و یا با ملت های دیگر برابری نماید؛ در حالیکه میبیند که خاص و عام این ملت از قرآن و اسلام بهدور شده اند. قرآن در نزد مسلمانان صدر اسلام به گونه ای بود که مسلمانان در تمام کارهای شخصی آن را به عنوان قانون و برنامه اساسی خود قرار میدادند، سرکشی های نفس را با تهدیدهای قرآن مهار میساختند و به واسطه قرآن به سوی پروردگار خود به پرواز در می آمدند ولی ما کجا و آن روزها کجا؟!
ما خواندن قرآن را تنها به عنوان تبرک در منازل و یا اظهار همدردی در مراسم سوگواری قرار داده ایم. هیچ بهره ای از قرآن، جز گفتن کلمات و زیر و رو کردن صفحات آن و شنیدن صدای قاریان و تکان خوردن از نغمه آن نداریم.
متأسفانه از تأمل و تعمق در معانی عالیه قرآن و کوشش برای دستیابی به اهداف گرانبهای ان و آگاه شدن از اسرار و حقایقی که پدران ما را مدتها پیش، زنده ساخت و بهترین ملتها را از آنان بهوجود آورد، بهرهای نداریم و خاص و عام در این بدبختی سهیم هستیم.
قرآن کریم، کتاب الهی و وحی آسمانی است که جبرئیل آن را بر قلب خاتم أنبیاء و پیشوای پیامبران نازل نموده تا قلبهای مرده به واسطه تأویلات هواهای نفسانی را به وسیله آن زنده نماید.
آری! تنها به وسیله قرآن میتوان به حقایق علم و طُرق عرفان دست یافت و روح را در مسیر سعادت و ایمان به حرکت انداخت.
قرآن دوایی است برای فرد و جامعه بیمار؛ اکسیری است نازل شده از آسمان تا همّتها را برانگیزد و روحهای مرده را زنده کند، البته این دوا بر بیماران آزمایش شده، نتیجه مطلوب را به دست داده و معجزه خود را به اثبات رسانده است. چرا ما که خود را به آن نسبت میدهیم و ادعای اتکاء به آن را داریم نفس خود را با آن هماهنگ نمیکنیم و آن را در زندگی به کار نمی بندیم. آیا دلیل این نیست که اهداف عالیه قرآن را درک نمیکنیم؟
آری! علت اساسی این است ولی باید علت دیگری را به آن اضافه کنیم که از بیتوجهی و سستی بعضی از علماء به هنگام قرائت قرآن و عدم تعمق و تدبر در معانی آن و اهداف گرانبهای آن نشأت گرفته است، بلایی که قرنها است که مسمانان به آن مبتلا شدهاند، تا کار به جایی رسیده که شخص تمام قرآن را از حفظ میخواند ولی متأسفانه معنی یک سطر ان را نمیداند و حتی در طول زندگی خود به فکر آن نیست که خود را زحمت داده و معنای قسمتی از آن را یاد بگیرد، در حالی که وضع حافظان قرآن به این صورت است، باید اقرار کرد که وضع عامه مردم خیلی اسفناکتر است؛ عامه به قرائت و تدبر در قرآن توجهی ندارند و تنها سوره های کوچک را حفظ می کنند و گاهی در نماز آن را به غلط میخوانند و معنی آن را نیز نمیفهمند.
تاریخ جهان گواه است که قرآن کریم، بزرگترین کتاب انقلابی است. این کتاب، جهانی را عوض نمود و در زمان خویش، یک قوم و ملت عقب مانده را به ملتی بسیار پیشرفته و متمدن تبدیل نمود و در تمام زوایای زندگی انسانی، آثار ژرفی از خود بهجای گذاشت.
اینک مسلمانان در تمام جهان، قرآن کریم را کتاب نازل شده خداوند میدانند و ایمان دارند که قرآن، معجزهای است الهی که مانندی ندارد.
قرآن حجت الهی بر بندگان بوده و فرمانهایش واجب الإطاعه و ضامن سعادت دنیا و آخرت مسلمان است. اما توأم با این اعتقاد، مسلمانان به گونهای پیوسته از این کتاب بیگانه شده و در نتیجه با زوال و تباهی رو برو گردیدهاند.
در واقع قرآن کریم معیار عروج و زوال این امت قرار داده شده است. پیامبر اکرم (صلی الله علیه و سلم) میفرماید:
«إِنَّ اللَّهَ یَرْفَعُ بِهَذَا الْکِتَابِ أَقْوَامًا وَیَضَعُ بِهِ آخَرِینَ» خداوند در عمل کردن به این قرآن، مقام عدهای را بالا میبرد و عدهای دیگر را که بدان عمل نمیکنند به خاک مذلت مینشاند.
از این دانسته میشود که هر گاه افراد این امت، به گونهای صادقانه به عمل بر قرآن مزین گردند، به عروج و عظمت دست مییابند و اگر آن را ترک نمایند با زوال و سقوط و ذلّت روبرو می شوند. به همین دلیل است که امروز نیز برای اصلاح امت، راهکاری باید عملی و اجرا شود که در صدر اسلام به کار گرفته شد.
امام مالک ۶ میگوید: «لایصلح آخر هذه الأمه إلا ما صلح به الأول» آنچه به آن اولِ این امت اصلاح شد، میتواند کار نسلهای اخیر این امت را اصلاح آورد.
از این رو بر هر فرد مسلمان لازم است که همگام با فرمان آنحضرت صلی الله علیه وسلم عمل کند، آنجا که میفرماید: « خیرکم من تعلم القرآن و علمه» بهترین شما کسی است که قرآن را یاد گرفته و به دیگران یاد بدهد.
بنابراین بر هر مسلمان لازم است که برای پخش و گسترش و تعمیم انوار این کتاب الهی تلاش ورزیده و با این شیوه در اصلاح و صلاح امت محمدی مجدّانه سهیم باشد.
***
منابع:
– صحیح بخاری
– صحیح مسلم
– نقش قرآن در هدایت انسان / تالیف فرید وجدی /مترجم: ابوبکر حسن زاده
– کتاب مصاحبه با قرآن / تألیف محمد رفیق چودری /مترجم: عبدالله خاموش هروی
دیدگاهتان را بنویسید